صدایی که زیر  آوار ویرانه‌های بم خاموش شد

صداها ماندگارترین انرژی های جهان اند. برایشان مرگی نیست به خصوص اگر زیر و بمی دلنشین داشته باشند و جایی روی صفحه گرامافونی هم ضبط شده باشند. بیایید در این روز های اندک گذشته از زلزله کرمانشاه یادی کنیم از صدایی که در زیر آوارهای زمین لرزه بم خاموش شد.

به گزارش ایمنا، دانشمندان می گویند امواج صوتی هیچ گاه از بین نمی روند و اطراف ما همیشه پر از صدای آدم هایی است که در طول تاریخ زیسته اند. پر از صدای چکش و تیغ و تبرهایی که از ابتدای تاریخ به دیوار و در و تخته چوبی در جایی کوبیده شده اند. پر از صدای باران ها و پرنده ها و رودهای صد هزار سال پیش...

یاد زلزله بم می افتم در این روزهای تازه گذشته از زلزله کرمانشاه و عجیب دلگیر است اول آذر ماه... به ایرج بسطامی می اندیشم که صدایش را زلزله بم خاموش کرد و در دلم هراس می افتد از صدا هایی که همین چند روز پیش و در کرمانشاه خاموش شدند و دلم می گیرد از همه صداهایی که شاید سال ها بعد و در زلزله دیگری در قصر شیرین و یا بم خاموش می شوند... 
ایرج بسطامی در ۵ سالگی پای درس آواز نشست و ردیف‌های آوازی مکتب تهران سبک استاد عبدالله خان دوامی را نزد عمویش یدالله بسطامی فرا گرفت و در ادامه و در سن ۲۲ سالگی به جرگه شاگردان محمدرضا شجریان پیوست. او که برای نسشتن در مکتب آوازی استاد شجریان هر هفته به تهران عزیمت می کرد پس از چندی برای استفاده بهتر و بیشتر به پایتخت مهاجرت کرد و در همین رفت و آمدها با پرویز مشکاتیان آشنا شد و نقطه آغاز همکاری این دو نفر در خانه استاد شجریان شکل گرفت.  
پرویز مشکاتیان درباره آشنایی خود با ایرج بسطامی گفته است: اولین بار ایرج بسطامی را در خانه محمدرضا شجریان دیدم. در آن زمان ما چاووش را داشتیم. به خاطر شرایط اجتماعی آن زمان به خواننده‌های بیش تری با صداهای متفاوت نیاز داشتیم. من پشت در کلاس آواز استاد شجریان نشسته بودم تا هنرجوها مرا نبینند. از آن جا بود که از صدای بسطامی خیلی خوشم آمد. ایشان صدای خوبی داشتند و مثل همه آدم‌های کویرنشین آدم خیلی مهربان و خوبی بود، بعد از کلاس مدتی با او صحبت کردم تا با نقطه نظراتش راجع به هنر و آواز و انگیزه خواندش آشنا شوم؛ ولی آن قدر ساده یافتمش که مصمم شدم تا با او یک سالی در مورد قضایای پیرامونی سوای موسیقی به گپ و گفتگو بنشینم.
او در طی دوران فعالیت هنری خود که آغازش با آلبوم «افشاری مرکب» و پرویز مشکتیان بود، با هنرمندان دیگری از گروه های «دستان» و «عارف» و «همایون» و «نیستان» نیز همکاری کرد.  


شاید بزرگترین اتفاق زندگی شخصی او مرگ برادرش بود که زندگی ایرج را دگرگون کرد. ایرج بسطامی در اوج فعالیت هنری خود با مرگ برادرش (نصرت الله بسطامی) رو به رو می‌شود و از این رو برای سرپرستی خانواده برادرش به بم بازمی گردد. او علاقه زیادی به برادر از دست رفته اش داشت. زمانی که برای تحصیل آواز به تهران رفته بود، برادر مخارج زندگی اش را تقبل کرده بود و این بار نوبت ایرج بود که به بازماندگان برادرش ادای دین کند.

او به دور از جنجال و هیاهوی هنری در شهرستان بم و استان کرمان، به تدریس آواز برای جوانان محروم و مستعد بم و سرپرستی خانواده برادر مرحومش پرداخت.

وی که در اواخر عمر کوتاهش، به زادگاهش بم پناه آورده بود و در خانهٔ کاهگلی پدر زندگی می‌کرد، سرانجام در سحرگاه پنجم دی ماه ۱۳۸۲، به همراه تمام اعضاء خانواده برادرش در زلزله درگذشتند.  
صدای ایرج بسطامی در پنجم دی ماه سال ۱۳۸۲ در زیر آوارهای شهر زادگاهش بم برای همیشه خاموش شد.  

کد خبر 328963

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.