طرح‌های تخفیف کتاب، ضربه‌ای محکم بر پیکر آمار فروش/در طول عمرم شاهد چنین رکودی نبوده‌ام

کتابسرای آمادگاه اصفهان، این‌روزها سرشار از سکوتی غریب و غم‌انگیز است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، اهالی کتاب، خیابان آمادگاه را با کتابسرایش می شناسند که غذای روح است، بیماران این خیابان را با ساختمان ها و مطب های متعدد پزشکان می شناسند و داروخانه هایی که تأمین کنندۀ غذای جسم هستند، و البته هستند گردشگرانی که این خیابان خاطره انگیز را با مهمانسرای زیبای عباسی می شناسند. اما من امروز به قصد گفتگو با کتابفروشان کتابسرایش راهی این خیابان شدم تا در این روزگار اسفناک دوری‌ جستن از کتاب، حال و روز کتاب را از فروشندگان این کالای فرهنگی جویا شوم و شاید با شنیدن درد و دلهای آنها که می دانم بسیار است، اندک مرهمی باشم برای روح زخم‌خورده این تلاشگران عرصۀ کالایی به نام کتاب ...

وقتی به کتابسرای آمادگاه قدم می گذارم اولین چیزی که جلب توجه می کند سکوت است، سکوتی که برای هم‌نسلان من که روزگاری نه چندان دور تفریح‌مان پرسه زدن در چنین مکان هایی و خریدن و خواندن کتاب بود غم انگیز و تاسف آور است ...

مردم با بهانه های واهی قید کتاب خواندن را زده اند

«پهلوان نژاد» صاحب کتابفروشی «باستان» است و حدود ۳۵ سال است که در شغل کتابفروشی فعالیت دارد، او که دل پُری هم از این وضعیت دارد می گوید: «اول از همه باید بگویم که مردم متأسفانه با بهانه های واهی قید کتاب خواندن را زده اند و کتاب را آخرین جزء کالاهای مورد نیاز خود قرار داده اند و دلایل اقتصادی از دیدگاه من بهانه ای برای کتاب نخواندن آنهاست؛ ازطرفی علاوه بر این که پدران و مادران بسیاری کتاب نمی خوانند بلکه فرزندانشان را نیز به کتاب نخواندن تشویق می کنند و حتی اگر فرزندشان به کتاب علاقه داشته باشد با همین بهانه ها او را از خواندن بازمی دارند و این مشکلی اساسی در خانواده ها است».

وضعیت کتاب نیازمند اقدامات زیربنایی است

وی ادامه می دهد: «نکتۀ دیگر اینکه کسانی که در جامعۀ ما متولی فرهنگ هستند خودشان تیشه بر ریشه فرهنگ کتاب و کتابخوانی می زنند، یعنی یا اداره ارشاد اجازه نمی دهد کتابهایی که مردم علاقه دارند چاپ شود و یا مثلاً سالها پیش در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی طرح معافیت مالی کتابفروشان آمد ولی اداره دارایی این را اصلاً قبول نمی کند و پولی که هر سال از من می گیرد با طلافروش و پزشک یکی است! و این است که این موضوع ها دلسردی می آورد. ازطرفی شهرداری نیز می تواند در این زمینه کمک کند اما بودجه های خود را در زمینه های دیگری صرف می کند ولی درمورد کتاب که امری زیربنایی است اقدامی صورت نمی دهد.

آموزش و پرورش نیز دانش آموزان و والدین را در مدارس به کتابخوانی تشویق نمی کند و گاهی مدارس کتاب ها را مستقیماً از ناشر در تهران می خرند و به دانش آموزان توزیع می کنند که این معضل بزرگی شده و کتابفروش از این چرخه حذف شده است».

پهلوان نژاد به طرح های وزارت ارشاد اشاره می کند و تصریح می کند: «طرح های پاییزه و مانند اینها نیز تنها درصدی جزئی کمک می کند ولی کارساز نیست، متأسفانه در همین طرح، من چندین کتاب را فروختم و درصد مورد نظر تخفیف را هم به مشتری داده ام، اما مسئولان طرح برای من محاسبه نکردند و گفته اند در سایت ما نیست و یا شما نفروخته ای و یا دلایل مختلف می آوردند! و به انواع مختلف جلوی این کار را می گیرند، آن بودجه ای که مشخص شده معلوم نیست کجا می رود و یک عده کتابفروشی را به این ترتیب حذف می کنند، ازجمله خود من که سری قبل در این طرح حدود ۵ میلیون کتاب فروختم اما به همین بهانه های واهی من را حذف کردند درحالی که من این پول را دادم یعنی من این یارانه را خودم از جیبم دادم».

مسئولین به دنبال علت تعطیلی کتابفروشی ها باشند

این کتابفروش می افزاید: «بسیاری از کتابفروشان قدیمی مغازه های خودشان را به جوان‌ترها اجاره می دهند و این جوان ها نیز یکی دوسال می مانند و بعد که می بینند هیچ عایدی ندارند آنها هم می روند و درنهایت تغییر شغل می دهند، درواقع شغل کتابفروشی کم کم دارد از دور خارج می شود. من هم یکی از کاندیداهایی هستم که می خواهم مغازه ام را تعطیل کنم و به زودی یعنی نهایتا تا سال آینده ۴۰ یا ۵۰ درصد کتابهایم را حراج کنم تا به زندگی ام برسم و همانطورکه یکروز محضر آقای طباطبایی، نماینده محترم رهبر انقلاب بودیم ایشان هم گفتند که شما یا باید عاشق باشید یا دیوانه؛ و این یک واقعیت تلخ است».

وی اعتقاد دارد: «هرکاری یک تاوانی دارد و ما هم داریم تاوان علاقه داشتن به کتاب را می پردازیم. ما حتی یک‌زمانی روی آوردیم به کتابهای کمک درسی تا شاید ببینیم اگر مردم کتابهای عمومی را نمی خرند شاید کمک درسی ها را بخرند، اما متأسفانه کسانی در این حیطه آمده اند که کارشان این نیست و کتابها را با ۲۰ درصد و ۲۵ درصد از ناشران تهران می خرند و بعد با همان قیمت پشت جلد می فروشند و کاری ندارند به اینکه به این ترتیب کتابفروش حذف می شود. شاید ما بنیه مان قوی تر بوده و توانستیم تا الان دوام بیاوریم اما بعضی از همکاران ما اینقدر وام های مختلف با بهره از بانک یا از افراد دیگر گرفته اند که مثل مرداب دارند فرو می روند. کاش مسئولین فقط از این حرف نزنند که کتابفروشی ها تعطیل شده اند بلکه به دنبال علت این تعطیلی ها بروند. من زمانی که به این شغل وارد شدم عاشق این کار بودم اما الان دیگر ازپس مخارج روزانه ام برنمی آیم».

تخفیف ها باید در زمانهای مشخص و به اندازه معینی باشد

صاحب کتابفروشی باستان تأکید می کند: «اتحادیه هم فقط در حرف حمایت می کند و درعمل خیر. ما بارها در جلساتمان به اتحادیه گفته ایم که هرشغلی یک قانونمندی و نظام مندی و برنامه ریزی دارد، مثلاً تخفیف های کتابها درصد و مدت زمان معلومی دارد و باید زیر نظر اتحادیه باشد، ولی هستند همکارانی که در طول سال تخفیف های آنچنانی می دهند و وقتی به او می گوییم مگر شما مخارج نداری؟ جواب می دهد که بصورت دیگری جبران می کنیم، و منظورش این است که یا خودش ناشر است یا اینکه کتابهای افست می زند و بعد به کشورهای هم جوار صادر می کند و سودش را در آنجا به دلار یا یورو می گیرد و آنها نیز به این صورت تیشه بر ریشه کتابفروشی می زنند. وقتی با اتحادیه صحبت می کنیم به ما می گوید که ما جلوی ارزان فروش را نمی توانیم بگیریم درحالیکه در نظام صنفی به این کار، هرج و مرج می گویند نه ارزان فروشی، و درهمه جای دنیا به اینصورت است که تخفیف ها باید در زمان های مشخص و به اندازه معینی باشد ولی متأسفانه برخی همکاران این کار را می کنند».

کتابهای پرفروش، براحتی کپی و تکثیر می شوند

با «عبداالله توانگر» صاحب کتابفروشی «استاد و شاگرد» گفتگو کردم که به صورت تخصصی کتابهای حوزه هنر و معماری را عرضه می کند. وی نیز از روزگار سکوت و رکود کتابفروشی ها گلایه دارد و می گوید: «متأسفانه مشکلات در حوزه کتاب و کتابفروشی زیاد است، ازجمله اینکه کپی و زیراکس کردن کتاب بسیار راحت است و کتابهای پرفروش براحتی کپی شده و تکثیر می شوند و این موضوع، کار ما را خراب می کند و ما را تا مرز ورشکستگی پیش می برد.

بارها نزد من آمده اند تا راضی شوم مغازه ام را به فست فودی تبدیل کنم و البته سود بسیاری هم دارد اما من کار فرهنگی را دوست دارم ولی متاسفانه فعلا اوضاع کتاب و کتابخوانی در کشور ما تاسف بار است و من هم نمی دانم تا چه زمانی طاقت خواهم آورد».

کپی کردن کتاب باعث رکود می شود

وی ادامه می دهد: «کتاب واقعاً علم است و نباید برای آن قیمت گذاشت اما به هرحال به فروش می رسد هرچندکه به نظر من در حیطه ای که من کار می کنم یعنی کتابهای هنر و معماری، قیمت بالایی ندارد چون خیلی از ناشران دولتی هستند و قیمت های کتابهایشان متعادل است، حتی کتابهای ناشران شخصی نیز قیمت های متعارفی دارد و مثل کتابهای فنی مهندسی یا آموزشی نیست ولی خیلی از افراد می روند کتاب دست دوم و یا کپی کتاب ها را می خرند و یا به پی دی اف کتابها روی می آورند. مثلاً پاساژی در اصفهان هست به نام پاساژ شِکری که در تهران هم معروف است، به راحتی پی دی اف کتابها را که در کامپیوتر دارند پرینت می گیرند و به مشتری می فروشند، اینها رکود می آورد».

ناشران در نمایشگاه بین المللی کتاب، کتابهای انتشارات دیگر را می فروشند!

این کتابفروش تصریح می کند: «یکی از مشکلات عمدۀ ما این است که در جای جای این شهر نمایشگاه کتاب با تخفیف های بسیار بالا برگزار می کنند. در سایر شهرها هم به همین صورت است، مثلاً قم با این تحفیف های آنچنانی دارد صنف کتاب را نابود می کند.

بحث دیگر کتابسازی است، کتابسازی کاری ندارد و بسیار راحت است، اما من همیشه کیفیت برایم مقدم است و متأسفانه بنیاد این کشور توسط کمیت درحال نابودی است. حتی نمایشگاه بین المللی تهران کیفیتی ندارد و فقط شلوغی است، فقط می خواهند برگزار شود، اطلاع رسانی ها ضعیف است و آنجا همه کتابفروش شده اند و ناشران کتابهای مختلفی از سایر نشرها را به فروش می رسانند و این خیلی زشت است».

تخفیف های بیجا و ضربه به کتابفروشی ها...

توانگر می افزاید: «شغل ما شغلی است که ۶ ماه در رکود است و ۶ ماه در جریان. برخی همکاران ما متأسفانه حتی در زمانی که مشتری با پای خودش به مغازه می آید تراکت پخش می کنند و تخفیف اعلام می کنند! خوب مهرماه است و مشتری با پای خودش می آید و باید مایحتاج خودش را تأمین کند! آنها متأسفانه با این کار به ما ضربه وارد می کنند».  

کتاب، اولویت آخر خانواده ها

صاحب کتاب فروشی استاد و شاگرد اعتقاد دارد: «اینقدر همه به من می گویند دیوانه ای، دیگر کسی کتاب نمی خرد! ولی بازهم من تحمل می کنم. مشکلات مالی مردم خیلی دخیل است، مردم اصفهان خیلی اقتصادی فکر می کنند و ازطرفی حقوق مردم دیر پرداخت می شود و وقتی حقوق را دیر بدهند کتاب به اولویت آخر خانواده ها می رود. در ایران کتاب ارزان است ولی در اروپا گران است اما مردم همیشه کتاب می خرند و می خوانند چراکه فرهنگشان با ما خیلی فرق دارد.

من قبلا ۱۶ سال چاپخانه داشتم و یکی از علت هایی که باعث شد من از ۱۰ سال قبل کتابفروش شوم این است که یکسری مشکلاتی داشتم که کتاب نجاتم داد و نیت کردم که از همان کتابی که به من کمک کرد تا من راهکارم را پیدا کنم ازهمان راهکار هم به هم نوعم کمک کنم و کتابفروش شدم و افتادم در گردابی که هنوز سرنوشتم معلوم نیست. الان چهار قسط سه میلیون تومانی من عقب مانده است، یعنی همیشه خطر تهدیدم می کند و آرامش اعصاب و روان ندارم».

در زمینۀ کتاب، فرهنگسازی لازم است

وی می گوید: «باید فرهنگسازی صورت بگیرد و تا فرهنگسازی نشود هیچ اتفاقی نمی افتاد و همه اش مانور تبلیغاتی می شود. متأسفانه نسل دهه هفتاد و هشتاد نسل خیلی تنبلی است و به ما به مرور زمان دارند هزینه یک جنگ را تحمیل می کنند. من خودم دهه پنجاهی هستم، اول انقلاب را یادم هست، جنگ را یادم هست، زمان بازسازی پس از جنگ و تحریم ها و الان که هستیم را درک کرده ام، ما خیلی آبدیده شدیم ولی نسل جدید خیل راحت طلب هستند. فضای مجازی هم به این قضیه کمک می کند ولی ما هم می توانیم از طریق فضای مجازی فرهنگسازی کنیم».

هر سال دریغ از پارسال!

وی ادامه می دهد: «متأسفانه نسل جدید دنبال علم و دانش نیستند و دنبال سرگرمی های کاذب هستند و همه اینها باید ریشه ای حل شود وگرنه نمی شود کتاب را در ذهنشان ترزیق کرد، باید فرهنگ هایی ایجاد شود که به یکدیگر کتاب هدیه دهند. باید این نسل فرهنگ سازی را یاد بگیرند. من در مغازه ام دوربین نگذاشتم، خیلی ها به من خرده می گیرند اما من می گویم بگذارید از من کتاب بدزدند، من با این نگرش زنده هستم که از من کتاب بدزدند و سرنوشت خودش یک نفر را انتخاب کند. فروش من در مهر امسال یک پنجم پارسال بود. هرکسی جای من بود همه کتابهایش را حراج می زد و جمع می کرد. متأسفانه درباره وضعیت کتاب و کتابفروشی باید گفت که هرسال دریغ از پارسال... ».

مردم برای دل خودشان هم کتاب نمی خرند

«زائری» صاحب کتابفروشی «خوارزمی» مهم ترین مشکل حوزه کتاب را عدم وجود فرهنگ کتابخوانی در جامعۀ امروز می داند و می گوید: «متأسفانه خانواده ها در سبد خریدشان مبلغی را برای کتاب اختصاص نمی دهند مگر اینکه مجبور باشند برای دانش آموز یا دانشجوهایشان تهیه کنند اما برای دل خودشان به هیچ وجه کتاب نمی خرند».

مدارس مانعی میان خانواده ها و کتابفروشی ها!

وی ادامه می دهد: «درکنار نبودن فرهنگ کتابخوانی، مسائل اقتصادی و گرانی کتاب و برداشتن یارانه کاغذ از مشکلات اصلی حوزه کتاب است. متأسفانه در سالهای اخیر تبلیغات لازم در حوزه کتاب صورت نگرفته است که اگر انجام می شد تأثیرگذار بود. ازطرفی در یکی دوسال اخیر مدارس در ارتباط مستقیم با مراکز پخش، کتابهای دانش آموزان را تهیه می کنند که باعث شده خانواده ها از کتابفروشی ها جدا شوند، درحالیکه قبلاً وقتی خودشان به کتابفروشی ها می آمدند و برای فرزندشان کتابی را تهیه می کردند درکنارش برای خودشان نیز کتابی را می خریدند و به نوعی خانواده ها با کتاب و کتابفروشی آشتی می کردند، ولی متأسفانه مدارس بخصوص مدارس غیرانتفاعی برای سود جیب خودشان مستقیم به ناشرین مراجعه می کنند و چون فرهنگ کتابخوانی هم وجود ندارد دیگر مردم سری به کتابفروشی ها نمی زنند».

برپایی نمایشگاه های متعدد و کسادی کار کتابفروشی‌ها

زائری تاکید می کند: «نمایشگاه های متعددی نیز بدون مجوز و با تخفیف های بسیار زیاد برگزار می شود که متأسفانه باعث شده کتاب نفس های آخر خودش را بکشد. بعضی از کتابفروشی ها نیز کتاب را با تخفیف های زیاد به فروش می رسانند. قاعدتاً ارائه تخفیف برای فروش کتاب باید در زمان مخصوص و به مقدار تعیین شده باشد و در قانون هم تعریف شده است، اما برخی ها در تمام ماه های سال کتاب را با تخفیف ارائه می کنند و خوب یک ذهنیت و بدبینی راجع به کتاب ایجاد شده که مردم تصور می کنند کتاب سودش خیلی بالا است، درصورتی که اصلاً اینطور نیست و کتاب سود معقولی دارد که از قدیم الایام بوده و هنوز هم هست. به این ترتیب با تخفیف هایی که برخی کتابفروشی ها به صورت دائمی ارائه می کنند بسیاری از کتابفروشی های دیگر ضرر می کنند خیلی ها دارند نفس های آخر را می کشند و بسیاری از آن ها جمع کرده اند».

لغو ارائه بُن کتاب به کارمندان

این کتابفروش می افزاید: «مسئلۀ دیگر این است که قبلاً بسیاری از ارگان ها مثل ذوب آهن و یا فولاد مبارکه بُن هایی برای خرید کتاب به کارمندامشان اختصاص می دادند که باعث می شد بازار کتاب تاحدی رونق پیدا کند، اما در چندسال اخیر نمی دانم به چه دلایلی این بن ها دیگر اعمال نمی شود و خودبخود کارمندان و کارگرانشان برای خرید کتاب دیگر رغبتی نشان نمی دهند».

طرح های وزارت ارشاد برای کتاب، مقطعی است

وی تصریح می کند: «طرح هایی مانند طرح پاییزه یا نوروز خیلی خوب است و به قول معروف حالت انرژی مقطعی مثبتی ایجاد کرده است، منتهی بودجه ای که به این طرح ها اختصاص می دهند محدود است و شاید دلیلش این است که ظرفیت بیشتری ندارند و یا سیاست هایشان اقتضا می کند که به این صورت عمل کنند، ولی اگر مدت زمانش بیشتر شود یا بودجه بیشتری اختصاص دهند تأثیر خیلی مثبتی بر روی کتاب و کتابفروشی ها دارد چون مسلماً خیلی ها منتظر چنین طرح هایی هستند که بیایند و با کتاب آشتی کنند و حداقل برای دل خودشان یک کتاب بخرند».

همه کتابفروش شده اند!

به سراغ «کریمیان» صاحب کتابفروشی «نشر بهروز» رفتم. او می گوید: «مشکلات کتاب یک مجموعه چند جلدی است و ما به هر دری زدیم نتیجه ای نداده است. متأسفانه همه شده اند کتابفروش! ما جلسات مختلفی هم در این مورد گذاشته ایم که جلوی این کار را بگیرند که هرکسی به کتاب فروختن روی نیاورد اما همچنان ادامه دارد. در دانشگاه ها کتاب ها بصورت غیرمجاز افست می کنند که هم حق مولف خورده می شود و هم حق ناشر و این یک نوع دزدی است، دزدی که فقط از دیوار مردم بالارفتن نیست! متأسفانه نظارتی نمی شود و هنوز پیگیر این موضوع هستیم».

فروش کتاب در مدارس از عوامل رکود کتابفروشی هاست

وی می افزاید: «از طرفی کتابهای کمک درسی را در مدارس می فروشند و کتابفروشی ها اول مهرماه کتاب را می آورند به این امید که چهارتا کتاب بفروشند اما فروش نمی رود و باعث ضرر می شود».

مردم خریدار کتاب نیستند

صاحب کتابفروشی نشر بهروز اعتقاد دارد: «آمار مطالعه در ایران صفر است، مردم فقط در مورد کتابهایی که مجبور باشند ازجمله کتابهای کمک درسی یا دانشگاهی گاهی به کتاب روی آورند ولی متأسفانه دیگر کتابهای دانشگاهی را هم دست دوم می خرند و یا کپی می گیرند».

طرح های وزارت ارشاد برای کتاب تأثیر اندک دارد

کریمیان تصریح می کند: «طرح های مختلفی مثل طرح های پاییزه ازسوی وزارت ارشاد منتشرمی شود که تاحدی مردم به کتاب خواند ترغیب شود اما می ایند و کتابهای دانشجوریی می خرند نه کتابهای دلی و درکل این طرح ها هم برای روی آوردن مردم به کتاب و ازوسوی دیگر بودجه مخصوصی هم برای هر کتابفروش می گذارند که زیاد تأثیرگذار نیست. باید گفت که مردم ما اهل مطالعه نیستند».

وضعیت اقتصادی در نخریدن کتاب دخیل است

وی ادامه می دهد: «من یک زمانی مشتریان زیادی داشتم، شاهد بودم که هر فردی بخشی از حقوقش را برای خریدن کتاب کنار می گذاشت و هم خودش مطالعه می کرد و هم خانواده اش، ولی حالا وضعیت اقتصادی خانواده ها هم خراب است، وقتی درآمد به خرج زندگی نرسد دیگر کتاب  خریدن و مطالعه در ردۀ آخر قرار می گیرد و یا اصلاً قرار نمی گیرد».

دولت باید دست به کار شود

این کتابفروش می گوید: «به نظر من دولت و وزارت ارشاد باید کتاب را در سبد خانواده ها قرار دهند یعنی باید بجای اینکه مبلغی از حقوق را یارانه بدهد بجای آن بُن کتاب به خانواده ها بدهد که فقط برای خرید کتاب صرف شود البته باید بر این مورد هم نظارت کرد چون من دیدم درباره همین بن های الکترونیکی که به دانشجوها می دهند برخی ها آمده اند و گفته اند «به من بن داده اند میشه شما پول این بن را به من بدهید!؟» یعنی ببینید وضعیت به اینجا هم رسیده است و این باعث تأسف است».

چنین روزهایی را به عمرم ندیده بودم!

وی می افزاید: «کتابهای افست، زیراکس کردن کردن کتابها، کتابهای الکترونیک، فروش های بی رویۀ اینترنتی و تخفیف های بی رویۀ کتاب و نمایشگاه های بی دلیل عامل کسادی بازار کتاب است. ما خیلی به اتحادیه هم گلایه کردیم اما تأثیری نداشته است. ما اگر پروانه کسب نداشته باشیم سریع مغازه مان را می بندند اما به راحتی به هرکسی اجازه برگزاری نمایشگاه در هر نقطۀ شهر داده می شود. واقعاً وضعیت کتاب بد شده است. من ۳۵ سال است که در کار کتابفروشی هستم و چنین روزهایی را برای کتاب به عمرم ندیده بودم! اگر این وضعیت ادامه پیدا کند یکی یکی کتابفروش ها جمع می کنند همانطورکه در تهران درحال جمع کردن هستند. در تهران بسیاری از فروشگاه هایی بزرگ کتاب به فست فودی تبدیل شده اند... ».

در بخش دوم این گزارش با فروشندگان کتاب در پاساژ شِکری اصفهان گفتگو می شود.

گزارش از شیرین مستغاثی

کد خبر 328891

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.