روزی که نصف جهان پایتخت ایران شد

مردم اصفهان همزمان با قرن یازدهم هجری قمری شاهد تحولی بزرگ بودند که در عرصه حیات اجتماعی و فرهنگی آنها تاثیر به سزایی داشت و آن عبارت بود از انتقال پایتخت سلسله صفوی از قزوین به اصفهان.

به گزارش ایمنا، اصفهان بنا بر ملاحظات سیاسی، موقعیت جغرافیایی، اوضاع طبیعی و وسعت خاک آن، از هزاران سال پیش تاکنون چندین بار به پایتختی کشور انتخاب شده است و در چند نوبت دیگر هم مقدمات این کار فراهم شده، اما مشکلاتی مانع انجام این کار شده است.

دوازدهم نوامبر سال ۱۵۹۸ میلادی شهر اصفهان یک بار دیگر پایتخت ایران شد. شاه عباس یکم تصمیم به انتقال پایتخت از قزوین گرفته و کار این انتقال هفت سال طول کشیده بود. به طور کلی، صفویان در طول حکومت نسبتاً طولانی سیصد ساله خود در ایران، سه شهر مهم تبریز، قزوین و اصفهان را به پایتختی برگزیدند.

پیش از دوران سلطنت شاه عباس، اصفهان در سال ۹۳۱ میلادی به تصمیم «مرداویز» قهرمان ملی ایرانیان که سودای احیای امپراتوری ایران با همه مراسم و آیین‌های باستانی‌اش را در سر داشت، پایتخت اعلام شده بود. وی نخستین مراسم «سده» پس از ساسانیان را در همین شهر برگزار کرده بود و سخن گفتن و نوشتن، جز به فارسی را ممنوع کرده بود. طغرل سلجوقی که در جریان تعرض مسلحانه به ایران در نهم آگوست ۱۰۵۲، اصفهان را تصرف کرده بود، این شهر را پایتخت خود اعلام کرده و اصفهان این عنوان را چند سال حفظ کرده بود. طغرل که یک سُنی متعصب بود از اصفهان عازم بغداد شد و به حکومت بوئیان شیعه بر این شهر پایان داد و قدرت را به سُنی‌ها و رئیسشان خلیفه عباسی بازگرداند.

در سال ۱۹۱۵ هجری یعنی زمان سلطنت احمدشاه قاجار و دومین سال جنگ جهانی اول هم تصمیم گرفته شد که پایتخت ایران از تهران به اصفهان که در مرکز ایران قرار دارد منتقل شود که به علت ورود نیروهای خارجی متخاصم به ایران و تبدیل ایران به گوشه‌ای از میدان جنگ جهانی اول، عملی نشد. 

به نوشته برخی از مورخان، شاه عباس پس از انجام کودتا بر ضد پدرش و برکنار کردن او، به این سبب که در قزوین، مادرش به دست قزلباش‌ها کشته شده بود، مایل نبود در آن شهر بماند و در نخستین فرصت اصفهان را پایتخت قرار داد و با این کار، در عین حال خود را از دست قزلباش‌ها که یک سپاه متعلق به چند ایل بودند، خلاص کرد و بعدا یک ارتش سراسری برای ایران به وجود آورد. مورخان دیگر، اهمیت موقعیت جغرافیایی اصفهان را که در مرکز کشور و بر سر راه‌های تجاری قرار دارد، دلیل انتخاب آن به پایتختی دانسته‌اند. هرچندکه برخی نیز این موضوع را عنوان کرده اند که در بین درباریان شاه عباس مردی بود به نام حاتم بیک که بعد وزیر اعظم شد و به لقب اعتمادالدوله ملقب گردید، او به شاه عباس گفته بود که در سال هزار هجری قمری خطری درپیش است و اگر پایتخت را تغییر بدهد آن خطر ازبین خواهد رفت.

به هرروی در نخستین مراسم رسمی نوروز که در اصفهان برگزار شد، شاه عباس تاکید کرده بود که اصفهان تا ابد پایتخت ایران خواهد بود و دستور داده بود که در اصفهان به کشورهایی که در ایران نمایندگی سیاسی و بازرگانی داشتند، زمین رایگان داده شود تا برای خود سفارتخانه بسازند و از دولت‌های دیگر خواسته بود که در اصفهان سفارتخانه و مرکز تجاری دایر کنند.

این اقدام، ظرف چند سال، اصفهان را به اوج عظمت خود رساند و آن را به صورت پایتختی بین‌المللی درآورد که فرستادگان و بازرگانان از اروپا و خاور دور بدان روی می‌آورند. برخلاف شاهان دیگر که در میدان کهنه اصفهان اقامت گزیدند، شاه عباس تصمیم گرفت دربار خود را در حاشیه جنوب‌غربی شهر کهنه برپا کند.

هسته مرکزی طرح شاه عباس، میدانی بود که تأسیسات اداری، مذهبی، علمی و اقتصادی در پیرامون آن قرار می‌گرفت. آنچه در شهر و میدان کهنه اصفهان در طی چندین سده انجام گرفت، در طرح تأسیسات شاه عباس با نظمی از پیش مطالعه شده در مدت نسبتاً کوتاهی به وجود آمد.

 شاه عباس سپس به آبادانی اصفهان پرداخت تا زیباترین شهر جهان شود. وی در اصفهان یک محله تازه برای کسانی که با او از قزوین نقل مکان کرده بودند، ساخت که به «عباس‌آباد» معروف شده است. شاه عباس که در هرات متولد شده بود پیش از کودتا بر ضد پدرش، حکمران خراسان بود و در هرات زندگی می‌کرد. وی از ۱۵۸۸ تا ۱۶۲۹ بر ایران حکومت کرد و کوشش بسیار کرد تا مرزهای ایران را به حدود دوران ساسانیان برساند. از کارهای نظامی مهم دوران او اخراج پرتغالی‌ها از بحرین و سراسر خلیج فارس بود.

از نظر اجتماعی جامعه ایران در عصر صفوی مانند سایر دوره های تاریخی، جامعه ای هرمی شکل بود که در راس آن شاه(خاندان سلطنت) و در قاعده آن مردم عادی قرار داشتند که شامل دهقانان مناطق روستایی، صنعتگران، دکانداران و تجار شهری بودند و بین شاه و مردم عادی توده ای از مقامات سیاسی، نظامی و روحانی در سطوح مختلف با وظایف متفاوت قرار داشتند. تفاوت بارزی که حیات اجتماعی مردم این عصر نسبت به دوره های پیش از خود داشته است، این بود که ایرانیان پس از حدود هشت قرن و نیم پایداری در برابر مخاطراتی که تهدیدی جدی برای ادامه حیات شان به شمار می رفت، در قرن ۱۰ هجری قمری و ۱۶ میلادی تحت صیانت خاندان صفوی توانستند، آرامشی نسبی بیابند و هرچه مرشدزادگان ترک تبار صفوی بیشتر به داخل ایران نفوذ می کردند، بیش از پیش با فرهنگ کهن ایرانی که جاذبه های فراوانی داشت، هم خوانی می یافتند. اگرچه در این عصر، نظام سیاسی ایران مطابق روال پیشین مبتنی بر استعداد کهن فردی بود، ولی سیاست اصلی خاندان صفوی که با مذهب تشیع دوازده امامی همراه شده بود، با همراهی نخبگان ایرانی در راستای پیشرفت ایران قرار گرفت. اصفهان نیز یک قرن پس از قدرت یافتن سلسله صفوی در قرن ۱۱ هجری قمری (۱۷ میلادی) از این تحولات برکنار نماند و در ادامه تاریخ پرفراز و نشیب خود، فصل نوینی را آغاز کرد و آن هنگامی بود که عباس اول صفوی در سال ۱۰۰۶ هجری قمری (۱۵۹۷ میلادی) هم زمان با یازدهمین سال سلطنت خود، پایتخت را از قزوین به اصفهان انتقال داد.

شاه برای انجام این کار دلایل متعددی داشت که از آن جمله به قرار داشتن این شهر در مرکز ایران، حاصل خیزی و فراوانی آب، سهولت نقل و انتقال نیروهای نظامی به مناطق مختلف از طریق این شهر و کنترل مرزهای مختلف، بخصوص مرزهای آبی جنوبی می توان اشاره کرد.

در یک نگاه کلی شاید یکی از دلایل مهمی که در این انتخاب موثر بود و کمتر مورد توجه قرار گرفت، قرار داشتن اصفهان در قلب فرهنگ و تمدن ایران باشد که به دلیل مرکزیتش و وجود امنیت نسبی در برخی از دوره های تاریخی، می توانست بسیاری از خصوصیات اصیل فرهنگ ایرانی را در خود حفظ کند؛ پس بیهوده نیست که در وصف اصفهان گفته اند، «اصفهان از مشاهیر بلدان ایران و از امهات بلاد عراق عجم است». لذا عباس اول که بیش از اجداد خود مایل بود برای اداره امپراتوری پهناورش به عناصر ایرانی تکیه کند، این شهر را انتخاب کرد. به هر حال، پس از انتخاب اصفهان به مرکزیت دولت صفوی، فعالیت های فشرده وسیعی توسط عباس اول و مشاور برجسته اش شیخ بهاء الدین جبل عاملی برای بازسازی اصفهان به گونه ای که لایق پایتختی دولت صفوی باشد، آغاز شد. بنابراین در راستای این سیاست، شاه نه فقط عموم بزرگان را بلکه هر متمولی را که سراغ داشت، وادار کرد که ابنیه ای عمومی برای زینت شهر و آسایش مردم بسازند.

یکی از ویژگی های مهم پایتخت جدید، میدان نقش جهان بود که به نظر برخی سیاحان اروپایی «از زیبایی امکنه شرق به شمار رفته و بسیار وسیع و دلگشاست». این میدان در سفرنامه های سیاحان عصر صفوی به نام های مختلفی خوانده شده که معروف ترین آن ها نقش جهان است و به نظر می رسد، این نام برگرفته شده از نام قصری باشد که در باغی وسیع قرار داشت و به دستور عباس اول در راستای گسترش شهر آن را تخریب و میدان بزرگی به جای آن بنا شد. این میدان با کاربری های مختلفی که در آن پیش بینی شده بود، در حقیقت قلب تپنده پایتخت و جلوه گاه اصلی حیات اجتماعی و اقتصادی مردم اصفهان تا پایان عصر صفوی و حتی پس از آن و شاید تا به امروز به شمار می آید. وجود کاخ عالی قاپو در جبهه غربی میدان، نمادی از قدرت سیاسی نظام حاکم و وجود دو مسجد ـ جامع عباسی و شیخ لطف الله ـ در جبهه های جنوبی و شرقی که هر دو نشان دهنده اوج شکوه و عظمت معماری آن عصر و نمایان گر نظم مقدسی در میدان بوده اند، از یک سو نشان از پیوند مذهب و سیاست حکومت صفوی داشت و ازسوی دیگر، نشان دهنده پیوند مردم و دولت بود، به گونه ای که شاه صفوی را هیچ گاه از مردم دور نگاه نمی داشت. همچنین بخش دیگری از میدان، مدخل یکی از بزرگ ترین بازارهای ایران است؛ این قسمت به همراه تمام ساختمان های گرداگرد میدان که شامل ۲۰۰ اتاق و در دو طبقه ساخته شده است، در اختیار عموم مردم بود، به گونه ای که تمام حجره های طبقه پایین را در کمال نظم و ترتیب به خرده فروشان و پیشه وران اختصاص داده بودند و اتاق های طبقه های بالا که با زیبایی و در عین حال سادگی با گچ، آجر و رنگ های سبز و قرمز ساخته و تزیین شده بودند، به عنوان محل خواب در اختیار مسافرانی که از اطراف به شهر می آمدند، قرار داده می شدند.

مرکز میدان هم در حقیقت محل تردد و برخوردهای اجتماعی مردم با یکدیگر بود و در یک جمله می توان گفت که میدان، مجموعه ای متنوع از حیات مردم عادی و حتی طبقه های بالاتر اجتماعی بود که بخشی از زندگی روزانه و حتی شبانه خود را در آن می گذراندند. بیشتر سیاحان اروپایی که در این عصر به اصفهان آمده اند، در نوشته های خود مطالب متنوعی را درباره زندگی روزمره مردم در میدان در ارایه داده اند که از مجموع این نوشته ها می توان دریافت که افراد مختلف از هر صنف و طبقه ای چه در روز و چه در شب در میدان که هسته اصلی شهر بود، حضور داشتند. می نویسند که در قسمت غربی میدان و نزدیک عالی قاپو، فال گیران و پیش گویان به فعالیت مشغول بودند و در گوشه دیگر عده ای تاس بازی می کردند و تعدادی درویش نیز در گوشه ای، از روی کتاب های خود درباره آینده به مردمی که به آنها اعتقاد داشتند، اطلاعاتی می دادند. در قسمت مدخل بازار بزرگ (قیصریه) نیز خرده فروشان و سمسارها و دیگر اهل حرف به ارایه کالاهای خود به مردم می پرداختند. همچنین به هنگام غروب آفتاب و حتی در شب نیز هنرپیشگان، کشتی گیرها و شاعران به سرگرم کردن مردم مشغول بودند.

حتی امروزه نیز شهر اصفهان مقدار زیادی از شکوه گذشته خود را حفظ کرده است. بناهای تاریخی متعددی در شهر وجود دارد که تعدادی از آن‌ها به عنوان میراث تاریخی در یونسکو به ثبت رسیده‌اند، همچنین اصفهان در سال ۲۰۰۶ به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام انتخاب شد، و همچنان باید گفت که اصفهان، نصف جهان است و نصف جهان خواهد ماند اگر آنچه را که امروز در قالب انبوهی از مشکلات زیست محیطی بر سر راهش قرار دارد به مدد همت و خرد جمعی حل و فصل کنیم...

کد خبر 327128

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 10
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • م IR ۱۰:۰۰ - ۱۳۹۶/۰۸/۲۱
    13 1
    بسیار مطلب جالبی بود
  • اصفهانی IR ۱۲:۱۲ - ۱۳۹۶/۰۸/۲۱
    12 1
    مطلب بسیار عالی بود. به امید حل معضلات زیست محیطی اصفهان عزیزمان به دست دانشمندان آگاه و دلسوز این مرز و بوم.