یکی بود یکی نبود

محمدعلی جمالزاده، نخستین داستان‌نویس مدرن ایران است و به علت ارتباط فرهنگی پیوسته با ایران، همواره حضور زنده‌ای در ایران داشت.

به گزارش ایمنا، بسیاری از نویسندگان از ایران مهاجرت کردند و ارتباط آنها با کشورشان قطع شد، ولی محمدعلی جمال‌زاده هرگز تا پایان عمر این ارتباط را قطع نکرد و یکی از مجاری ارتباطش با ایران نامه‌نگاری بود. وی بدون توجه به این که چه کسی به او نامه می نویسد هر پرسشی را پاسخ می گفت و هر کتابی را می فرستادند می‌خواند و سعی می‌کرد این ارتباط را برقرار نگه دارد.

بدون تردید جمال‌زاده آغازگر داستان‌نویسی جدید ایران بود، ولی وارد حوزه های دیگری نیز شد از جمله پژوهش‌های فرهنگی در زمینه تاریخ ایران، ادبیات ایران و مسایل گوناگونی که به نوعی با ایران در پیوند بود.

جمالزاده را پدر داستان کوتاه زبان فارسی دانسته‌اند. او در ۲۳ دی‌ماه ۱۲۷۴ در اصفهان و در یک خانواده مذهبی متولد شد. پدرش سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی بود که غالبا برای وعظ به شهرهای مختلف ایران سفر می‌کرد. محمدعلی در ۴ سالگی نزد زن‌دایی‌اش(آمنه بیگم) که زنی باسواد بود، الفبای فارسی یاد گرفت و پس از آن به مکتب‌خانه رفت. او در همان جلسه اول فلکه می‌شود و خیلی زود مکتب‌خانه را رها می‌کند. مادرش او را در راسته بازار بیدآباد نزد میرزاحسن صحاف می‌گذارد تا هم شاگردی کند و هم از او درس بیاموزد. جمال‌زاده در خاطرات خود می‌گوید: «تازه آن جا معنی خواندن و نوشتن را فهمیدم و کم و بیش دستگیرم شد که منظور از یاد گرفتن این علامت‌های کج و معوج که به نام حروف و حرکات چون کرم‌های زیان‌کاری از اولین دوره‌ کودکی به مغز و ریشه‌ عمر اطفال معصوم می‌افتد و تا دم مرگ شیره‌ جانشان را می‌مکند، چیست».

جمالزاده دوره‌ کودکی خود را در اصفهان گذراند اما از سن ۱۰ سالگی به همراه پدر به سفر می‌رفت. در همین سن و سال بود که پدرش در تهران اقامت گزید. پس از سه سال و در حالی که محمدعلی دوازده سال داشت پدرش او را برای تحصیل به بیروت فرستاد. جمالزاده‌ پسر در بیروت بود که اوضاع ایران دچار تغییر شد. محمدعلی‌شاه مجلس را به توپ بست. پدر که قصد آن داشت که به عتبات برود در همدان به دست نیروهای دولتی افتاد و او را به بروجرد تحویل دادند و به دستور حاکم این شهر، امیر افخم با طناب دار اعدام شد. برخی معتقدند که او را مسموم کرده و کشته‌اند.

محمدعلی جمالزاده در بیروت با ابراهیم پورداوود، ایران‌شناس و پژوهشگر اوستا و همین‌طور مهدی ملک‌زاده، فرزند ملک‌المتکلمین هم‌دوره و هم‌کلاس بوده است. در سال ۱۹۱۰ جمالزاده آهنگ رفتن به اروپا کرد تا در آن‌جا تحصیل کند. او تا سال ۱۹۱۱ در لوزان سوئیس ماند اما در نهایت به شهر دیژون در فرانسه رفت و از آن‌جا دیپلم حقوق گرفت. عده‌ای از مخالفان استبداد قاجاری به رهبری سید حسن تقی‌زاده در برلن آلمان گرد هم آمدند. جمالزاده از سوئیس به آن‌ها پیوست. پس از آن جمالزاده به ایران آمد و در کرمانشاه روزنامه رستاخیز را انتشار داد. بار دیگر به آلمان بازگشت و در روزنامه کاوه به فعالیت پرداخت. جمالزاده در «کاوه» در موضوعاتی مانند سیاست، اقتصاد، ایران‌شناسی و فرهنگ و ادب مقالات متععدی نوشت. نخستین کتابی که جمالزاده نوشت «گنج شایان» نام داشت که در سال ۱۹۱۸ انتشار یافت که در زمینه اقتصاد ایران بود و مجله کاوه از آن به عنوان بهترین اثرهایی که تا آن روز در زبان فارسی در حوزه‌ اقتصاد نوشته شده است نام برد. جمالزاده هم‌چنان به نوشتن مقاله در روزنامه کاوه ادامه داد. در سال ۱۳۰۰ شمسی بود که داستان کوتاه «یکی بود، یکی نبود» را منتشر ساخت. در همین سال داستان طنز انتقادی‌ای با نام «فارسی شکر است» را در مجله کاوه به چاپ رسانید.

انتشار «یکی بود، یکی نبود» در ادبیات ایران واکنش‌های مثبت و منفی بسیاری را برانگیخت. جمالزاده ۱۰ سال دیگر در برلین اقامت گزید و مدتی هم سردبیر مجله علم و هنر بود که در برلین انتشار می‌یافت. در سال ۱۹۳۱ میلادی بود که جمالزاده به سوئیس بازگشت و برای همیشه در شهر ژنو ماندگار شد و در دانشگاه این شهر به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول شد.

جمالزاده در کل زندگی طولانی و پر فراز و نشیب خود تنها پنج بار به ایران سفر کرده است و همه‌ این سفرها، سفری کوتاه بوده است که در مجموع می‌توان گفت که فقط سیزده سال از عمر طولانی خود را در ایران بوده و عمده زندگی خود را در غرب سپری کرده است. با این حال هر روز کتاب فارسی می‌خواند و مدام به دوستان ایرانی خود نامه می‌نوشت. جمالزاده هر چه تالیف و تحقیق از خود باقی گذاشت همه به زبان فارسی و درباره‌ ایران بود و آن‌جا هم که در مورد ایران نبود به قصد گسترش فرهنگ ایرانی نوشته شد. خانه‌ جمالزاده با قالی و قلمدان و ترمه و دیگر هنرهای ایرانی آراسته شده بود که نشان از علاقه‌ وافر او به فرهنگ ایرانی است. جمالزاده در قلمرو ادبیات و تاریخ و تصوف مقالات متعدی نوشته است و بی‌شک از این میان، آن‌هایی که در مجله‌ کاوه منتشر شده است جدی‌تر و علمی‌تر است.

تعداد مقاله‌های جمالزاده را بیش از سیصد مقاله دانسته‌اند؛ مقاله‌هایی در مورد ایران پیش از اسلام، اولین لشکرکشی اروپا به ایران، نوروز، بلشویسم در ایران، مزدک و مورادی دیگر، ضمن اینکه جمالزاده به ثبت و ضبط اسناد و نامه‌های تاریخی نیز علاقه‌ بسیار داشت و تعدادی از آن را در کتاب هزار بیشه به چاپ رسانده است. در قلمرو ادبیات بیش‌تر مقاله‌های جمالزاده به حوزه شعر تعلق دارد که بسیار مورد علاقه‌ او بود که از این میان می‌توان به بانگ نای که در مورد داستان‌های مثنوی مولانا است و نوشتاری در مورد گلستان و همین‌طور حافظ اشاره کرد. جمالزاده در ترجمه نیز دستی داشت. نخستین ترجمه‌ او «قهوه‌خانه سورات» نوشته‌ «برناردن دوسن پیر» فرانسوی بود که در برلین و در سال ۱۳۴۰ انتشار یافت. مدتی از ترجمه کناره گرفت تا بنگاه ترجمه و نشر کتاب پا گرفت. انتشار ترجمه‌های مهم ادبی جهان از مجموعه فعالیت‌های حوزه‌ ترجمه بود که در آن به چاپ می‌رسید. از میان این ترجمه‌ها می‌توان به دو کتاب از «شیللر» به نام‌های «دون کارلوس» و «ولهلم تل» و هم‌چنین نمایش‌نامه «خسیس» از «مولیر» و «دشمن ملت» از «ایبسن» اشاره کرد.


از داستان‌های مشهور محمدعلی جمالزاده می‌توان به دارالمجانین، راه آب نامه، صحرای محشر، سر و ته یک کرباس، تلخ و شیرین و کهنه و نو اشاره کرد. جمالزاده در عین آن‌که با شیوه و تکنیک داستان‌نویسی در غرب آشنایی کامل داشت و آن را در نوشته‌های خود به کار می‌بست اما از روح ایرانی در نوشته‌هایش بهره می‌گرفت و آن‌گونه می‌نوشت که برای مخاطب فارسی‌زبان نیز آشنایی داشته باشد. درست است که جمال‌زاده پس از فاصله گرفتن از داستان‌نویسی محقق و پژوهشگر شد ولی پیوندش را با داستان‌نویسی همیشه ادامه داد. مهم‌ترین نقدهایی که بر بعضی از داستان های ایرانی نوشته شده به قلم جمال زاده است. یکی از کتاب‌های معروف جمالزاده کتاب «خلقیات ما ایرانیان» است. او در بخشی از این کتاب می‌گوید: «باید دانست که یک نفر ایرانی امروز از بسیاری جهات و بخصوص از لحاظ و یا بقولی از حیث خلقیات تفاوت زیادی با ایرانی دیروز و پریروز ندارد و لهذا عموما آنچه را درباره ایرانیان دیروز و پریروز گفته اند درباره ایران امروز(با پاره ای از تفاوت های غیر مهم) می توان صادق دانست و از این‌رو می توان چنین استنباط نمود که مقصود و منظور مسائل ایران، همانا جمع آوری و نشان دادن داوری هایی است که از جانب بیگانگان(و حتی از خودی ها) در حق ما ایرانیان و بخصوص درباره اخلاق(یا خلقیات) ما به عمل آمده است»​.

محمدعلی جمالزاده در زمستان ۱۳۷۶ پس از آن‌که به خانه‌ سالمندان منتقل شد در سن ۱۰۲ سالگی در ژنو ِ سوئیس درگذشت.

کد خبر 326196

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.