صدا و سیما جدی‌ترین حامی مستندسازی / زاون یک عنصر فرهنگی برای اصفهان بود

در بخش نخست گفتگویم با «غلامرضا مهیمن» فیلمساز پیشکسوت اصفهان، وی از علاقمندی‌اش به سینما گفت...

به گزارش خبرنگار ایمنا، از محمد حقوقی که در این میان بر وی تأثیر مهمی داشت، از تجربۀ تمامی نسل های دستگاه های تصویربرداری سخن گفت و فرهنگ و هنر اصفهان را به‌عنوان حیطۀ مورد علاقه‌اش برشمرد اما هیچگاه خود را در این چارچوب محدود نکرد. وی عدم تعریف کار گروهی در فرهنگ ایرانی را یک معضل خواند و بر ضرورت فعالیت های گروهی تأکید کرد.

اینک بخش دوم گفتگوی من با غلامرضا مهیمن فیلمساز پیشکسوت اصفهان را می خوانیم.

ساخت فیلم مستند چه تأثیری می تواند روی جامعه داشته باشد؟

اگر بخواهیم با یک فیلم داستانی مقایسه کنیم، باید گفت که فیلم داستانی تاریخ مصرف دارد یعنی شما یک یا دو بار که یک فیلم داستانی را ببینید امکان دارد دفعه چهارم یا دو سال بعد تمایلی برای دیدن مجدد آن نداشته باشید، ولی فیلم مستند بخاطر اینکه یک پژوهشی را به دنبال داشته است و این پژوهش به شما نادیده هایی را نشان می دهد قاعدتاً این ناگفته ها و نادیده ها برای بیننده جذاب است و اگر ساختار فیلم بخوبی کار شود می توان بارها آن را دید؛ مثلاً فیلم «باد صبا» از «آلبرتو لاموریس» با آن روایتی که روی فیلم گذاشته و از زبان باد شروع کرده و فرم فیلمبرداری از بالا را بکار برده است چقدر ماندگار است و الان هم اگر من و شما این فیلم را ببینیم لذت می بریم. به همین دلیل است که مستند یک دنیای دیگر است و بارها و بارها می شود آن را دید و کهنه نمی شود.

به اعتقاد من ساخت فیلم مستند خیلی سخت تر از فیلم داستانی است چون در یک کار داستانی شما بخوبی می دانید که اول و آخرش چیست و از کجا شروع و در کجا تمام می شود، در تولید و تدوین هم راحت تر است ولی در یک کار مستند بخصوص در مراحل تدوین بارها می شود که نقاط شروع مختلفی را برای فیلم درنظر گرفت و همه اش نیز درست است، می شود پایان های مختلفی را برایش درنظر گرفت و این خیلی زمان‌بر و خیلی پیچیده است؛ منتهی بیش‌ترین پول را همیشه در فیلم داستانی به عوامل می دهند و متأسفانه عوامل فیلم مستند یک صدم پول فیلم داستانی را دریافت می کنند درحالی که ساختن فیلم مستند خیلی سخت تر و پیچیده تر است و یک فیلم مستند همیشه ماندگارتر است اما اکران عمومی نمی شود و تهیه کننده نیز به سختی برایش پیدامی شود و اگر صدا و سیما نبود تولید کارهای مستند با مشکل مواجه می شد و خیلی سخت بود چون تهیه کننده پیدا نمی‌شد و حق هم دارند مثلاً من بیایم برای شما سرمایه گذاری کنم و پولش هم برنگردد! ممکن است یکبار این کار را بکنم ولی دفعه دوم نه.

سینما توانسته در زمینه فرهنگسازی خوب عمل کند؟

سینما زبان مشترک جهانی است و این بزرگ ترین حُسن آن است. شما اگر فرهنگ و زبان یک کشور را ندانید نمی توانید کتابی که مربوط به آن کشور است را بخوانید و درک کنید، ولی با زبان تصویر می توانید مخاطب عام را از هر ملیتی پیدا کنید و این حُسن تصویر است که خیلی مهم است. تصویر، بخصوص در جامعۀ امروز حرف اول عامل ارتباطی را می زند. تصویر است که می تواند انسان ها را گردهم جمع کند، بهم پیوند دهد و یک زبان مشترک و اندیشه نویی را به آنها بیاموزد. بیان تصویر، فوق العاده است.

جایگاه سینمای مستند اصفهان را در مقایسه با شهرهای دیگر چگونه ارزیابی می کنید؟

این موضوع به تحقیق نیاز دارد. اینکه ببینیم سینمای مستند شیراز چگونه است، تهران چگونه است، کردستان چگونه است، آثار سیستان و بلوچستان و آذربایجان و دیگر استان ها را ببینیم و بررسی کنیم. این موضوع باید کارشناسی و آسیب شناسی شود و نقاط ضعف و قوت آن را پیدا کنیم. اما در هرصورت اصفهان به دلیل اینکه پیشینۀ مستندسازی آن خیلی زیاد است لااقل از دهه ۴۰ نسبت به سایر نقاط دیگر باید بهتر باشد ولی اینکه بهتر هست یا نیست نیاز به پژوهش دارد و اگر جایگاه بالاتری نداشت باید واقعاً علت یابی کنیم که چرا نیست.

این آسیب شناسی انجام نشده است؟

نه نشده است. البته این کار را یک بخش خصوصی هم می تواند انجام دهد. اداره فرهنگ و ارشاد و همچنین صدا و سیما باید به این موضوع بپردازند. واقعاً باید آسیب شناسی کنند و ببینند نقاط ضعف و قوت سینمای مستند اصفهان کجاست، ولی هنوز این اقدام انجام نشده و متأسفانه نگاه علمی به این موضوع صورت نگرفته است. سینما یک هنر جمعی است و در فرهنگ ما کار گروهی همچنان تعریف نشده و همچنان کارهای فردی مثل شعر، قصه نویسی، خطاطی و مانند اینها پیشرو است و هر هنری که به طرف فرد می رود درخشان است و هر هنری که به طرف جمع مثل سینما و تئاتر می آید به قول معروف افتاد مشکل ها؛ یعنی واقعاً هنرهای جمعی در کشور ما ازجمله هنر سینما مسائل و مشکلات گوناگونی دارد و علتش هم این است که در ساختار فرهنگی ما کار جمعی تعریف نشده است. کار جمعی به یک فضای دموکراتیک تعلق دارد مثلا اروپا تجربۀ کار جمعی را دارند و موفق بودند ولی ما و کشورهایی مثل ما تجربه کارهای فردی درخشان را دارند، حتی در سینما همه چیز به کارگردان برمی گردد درصورتیکه تقسیم کار وجود دارد و بخشی از آن کارگردان است نه همه، ولی خوب اینجا همه اش به یک نفر مربوط می شود و یک‌نفر بزرگ می شود و این موضوع به همان عدم تعریف کار جمعی برمی گردد.

از دوستی تان با زاون قوکاسیان بگویید؟

من اوایل دهه ۵۰ با زاون ارتباط داشتم و بعد این ارتباط به دوستی و صمیمیت گرایید و تا ۲ سال پیش که ما او را از دست دادیم ادامه یافت. زاون برای شهر اصفهان خیلی فعالیت کرد و برای فرهنگ این شهر بخصوص در شاخه سینما خیلی زحمت کشید و حتماً نامش ماندگار خواهد بود. او فقط برای سینما کار نکرد بلکه کارهای فرهنگی بسیار دیگری هم انجام داد ازجمله نشر کتاب، زاون کتابهای زیادی درباره سینما منتشر کرد؛ ضمن اینکه این کارها را درکنار تولید فیلم انجام می داد، ولی این اواخر اینقدر سرش شلوغ شد و به تدریس گرایش پیدا کرد و در دانشگاه سپهر مدیر گروه سینما بود که دیگر برایش وقتی نبود که فیلمی تولید کند یا کار دیگری انجام دهد.

من لااقل درطول زندگی ام نظیر زاون را ندیده ام. مهربان بود، دهنده بود یعنی هر چیزی که دوست داشت را دراختیار دیگران قرار می داد و همین عاملی شد که به دانشگاه سپهر برود و سینما درس بدهد. علاقه ای که دانشجوها به زاون داشتند به هیچ استاد دیگری نداشتند. زاون برایشان یک پدر بود، یک پناهگاه بود. خانه اش واقعاً جایی بود که دانشجوها هر مشکلی که داشتند می آمدند آنجا مطرح می کردند، مشکل مالی، درسی، فیلمنامه و هر مشکل دیگری... و واقعاً زاون هرچیزی نیاز داشتند عاشقانه در اختیارشان قرار می‌داد. حتماً دیده اید که برخی می گویند فلان ساعت بیا الان وقت ندارم، اما من چنین چیزی را در زاون ندیدم و همیشه می گفتم ببینید چه انرژی برای بچه ها می گذارد و البته بچه ها هم همیشه قدردان بودند و یادش را گرامی داشتند.

زاون با دوستانش و با تمام بچه هایی که به نوعی در اصفهان کار فرهنگی می کردند ارتباط داشت و هرآنچه از دستش برمی آمد چه در نشر کتاب و چه در تولید فیلم، تئاتر، موسیقی انجام می‌داد و واقعاً اینطور بود که مثلاً زنگ می‌زد به تهران، بچه ها را سر کار می گذاشت و هرکاری که از دستش برمی آمد برای دیگران واقعاً انجام می‌داد؛ خود من شاهدم که چقدر شرمندۀ لطف زاون بودم و واقعاً بی نظیر بود، و حیف شد از دستش دادیم نه بخاطر اینکه او به همه محبت می کرد بلکه به این دلیل که او برای فرهنگ این شهر مفید بود، یک عنصر فرهنگی بود، یک عامل انرژی دهنده بود.

صبح های جمعه برنامه ای داشتیم که در خانه اش جمع می‌شدیم، درواقع یک گردهمایی فرهنگی بود و هر کسی شعر تازه داشت، قصه تازه داشت، فیلمنامه تازه داشت می آمد و آنجا می خواند و رویش بحث می‌شد ولی بعد از زاون دیگر این جمع از هم پاشید و هیچ کس دیگر حاضر نشد آن جمع را ایجاد کند بخاطر اینکه زاون چیز دیگری بود، او یگانه بود. در محبت کردن اگر به شما دست رفاقت می‌داد همه مسائل شما مسائل او بود، با خانواده و پدر و مادر و با همه چیز تو درگیر می‌شد.

نظر شما دربارۀ ایجاد موزه سینما در اصفهان چیست؟

بعد از فوت زاون، پیشنهاد دادیم تا خانه زاون به یک بنیاد فرهنگی تبدیل شود منتهی چون این خانه ارث پدری بود خواهر و برادر ایشان زیاد تمایل نداشتند تا این خانه را در اختیار یک بنیاد بگذارند و درواقع نیاز مالی داشتند که طبیعی هم هست و هرکسی مالش را می خواهد. بعد ما به شهردار وقت یعنی آقای جمالی نژاد پیشنهاد دادیم و با بچه های تهران صحبت کردیم که یک موزه سینما در اصفهان ایجاد بشود و تمام فیلم ها و کتابهای زاون به این موزه منتقل شود و همچنان امیدواریم در آینده اتفاق بیفتد و یک مکانی را تهیه کنیم یا در اختیارمان بگذارند و این امکان فراهم شود و موزه سینما شکل بگیرد. البته یکی از گزینه های دیگری که قرار بود به موزه سینما تبدیل بشود خانه آقای سپنتا بود منتهی می گویند خیلی فرسوده است و مرمتش هزینه زیادی دربر دارد.

الان وسایل زاون کجاست؟

الان وسایلش در خانه شان است. ما بعد از فوتش رفتیم و فیلم و کتاب و آثارش را بسته بندی کردیم، طبقه بندی کردیم و یادداشت کردیم و فعلاً ماندگار است تا به جایی که موزه خواهد بود منتقل شود.

اگر موزه سینما در اصفهان ایجاد نشود آثار زاون به موزه سینمای تهران برده می شود؟

سعی می کنیم که این اتفاق نیفتد، بخاطر اینکه حق شهر اصفهان است. اگر این موزه به ثمر برسد حتماً آثار زاون را به موزه سینمای اصفهان منتقل می کنیم. حق زاون است که در این شهر بماند. زاون از این شهر نرفت با اینکه امکاناتش را داشت که هم به تهران برود و هم به خارج از کشور برود ولی این شهر را دوست داشت و دوست داشت در این شهر خدمت کند و واقعاً هم خدمت کرد.

موزه سینما از دیدگاه شما چه ویژگی باید داشته باشد؟

موزه سینما اصلاً این نیست که اشیای مُرده را در آن بگذاریم، بلکه فضای زندۀ فرهنگی است و این خیلی مهم است، یعنی موزه سینما حتماً بایستی یک سالن نمایش فیلم داشته باشد، گپ و گفت داشته باشد، حتی تولید فیلم داشته باشد. اینها مهم است نه اینکه برویم و جایی را باز کنیم و دوتا عکس ببینیم یا کفش و خودکار یک نفر را ببینیم، موزه یعنی فضای زندۀ فرهنگی، حتی باید موزه سینما تولید داشته باشد. یک جایی باشد که علاقمندان در آنجا جمع بشوند و فیلم نمایش دهند و درباره اش بحث کنند و یادی کنند از سیر تاریخی کسانی که در این شهر کار کردند. ما از عبدالحسین سپنتا تا امروز سند و مدرک داریم. حق این شهر است که یک موزه سینما داشته باشد. چقدر زیادند افرادی که چه به عنوان بازیگر و چه در رشته های مختلف در تهران در زمینه سینما دارند کار می کنند و اصفهانی هستند.

مستند با استدلال همراه است، شما در آثارتان همیشه بر انتقال واقعیت های تاریخی تاکید کرده اید.

بله تمام سعی ام این بوده است منتهی به روایت کارگردان. ممکن است اگر فرد دیگری می آمد و همین فیلم را می ساخت یک نگاه دیگری داشت و هر دو نوعش هم درست است چون از صافی ذهن دو نفر بیرون آمده است.

چه نوع مستندهایی کار کردید؟

مستند داستانی، مستند محض، مستند صنعتی و مستند شاعرانه. مثلاً «رواق منظر دوست» یک مستند شاعرانه است، یا «خط تولید ذوب آهن» یک مستند صنعتی بود، «آسمان های خاک» یک مستند محض درباره معماری بود، «گلابتون» و «چهل چشمه» (درباره تخت فولاد) و «سوخت» کاملاً مستند داستانی است.

اشاره کردید به زاون و معلمان خوبتان در دبیرستان ادب از جمله محمد حقوقی، ویژگی یک معلم از دیدگاه شما چیست؟

ویژگی معلم خوب این است که تو را با دنیای جدید آشنا کند، این مهم ترین ویژگی اوست. ویژگی یک معلم خوب این است که دریچه ای به دنیایی جدید باز کند و دست تو را بکشد و به آن دنیا ببرد، در ابتدا با تو بیاید و بعد بگوید دیگر خودت ببین تا ساخته بشوی، اینها خیلی مهم است. این همان اتفاقی که برای ما در دبیرستان ادب و توسط استاد محمد حقوقی پیش آمد و همیشه هم محمد حقوقی، هوشنگ گلشیری و مانند آنها در یاد و خاطره من باقی هستند، این افراد همیشه حضور دارند و زنده هستند؛ هیچ موقع درکنار آنها احساس نکردم که شاگرد هستم چون باهم رفیق بودیم، باهم می رفتیم چایی می خوردیم، باهم قدم می زدیم. خیلی مهم است که این اختلاف ناگهان شکسته بشود و هم قدم بشوی با کسی که از او تأثیر گرفتی. اینها بیشتر تأثیر می گذارد تا معلمی که زیباترین جمله را بگوید ولی در مقام معلمی باشد. رابطه ای که تو را جذب می کند و در زندگی ات تأثیر می گذارد و تو آدم دیگری می شود بسیار مهم تر است.

به جوانانی که قصد دارند به ساختن فیلم مستند روی بیاورند توصیه ای دارید؟

کار مستند خیلی سخت است مگر اینکه علاقمند باشند، علاقه خیلی مهم است. معمولاً در شرایط اقتصادی امروز همه به ساخت فیلم داستانی گرایش پیدا می کنند که بازیگر بیاورند، چهره بیاورند که جذابیتش بیشتر است و خوب طبیعی هم هست. فیلمسازان کمتر به کار مستند گرایش پیدا می کنند، دلیل اولش این است که هیچ منفعت مالی ندارد، دوم اینکه تولیدش فوق العاده سخت است و سوم اینکه حتماً باید تهیه کننده پیدا کنی، اسپانسر می خواهد و مهم تر از همه عشقی است که باید داشته باشی، علاقه ای که در وجودت باشد و آن نگاهی که به اطرافت هست را به فیلم تبدیل کنی بدون اینکه انتظار پولی داشته باشی. این خیلی مهم است، علاقمند بودن و عشق به کار داشتن اگر در وجود آدم باشد خودش راهش را پیدا می کند. نمی توان گفت چه کار کن چراکه اگر فرد علاقمند باشد قطعاً راهش را پیدا می کند درست مانند من که کارهای ۸ میلی متریِ ام همه داستانی بود و بعد که با صدا و سیما شروع کردم به کار مستند گرایش پیدا کردم و خیلی هم دوست داشتم چون در فیلم مستند با آدمهایی روبرو می شویم که زنده هستند و مستند و هیچ بازی در آن ها وجود ندارد و خودشان هستند و این گرایش باعث شد که همه کارهای من به طرف تولید فیلم مستند برود.

فیلمهای مستندی که دانشجویان شما و یا جوان‌ها می سازند قابل مقایسه با آثار شما و هم نسلان شما هست؟

قطعاً باید بهتر از ما باشند چون نسل جدید هستند. وقتی که ما شروع به کار کردیم اصلاً فیلمی دراختیار ما نبود، یک جشنواره بین المللی تهران بود که می رفتیم تهران فیلم ببینیم آن‌هم به زبان اصلی، یا مثلاً گاهی در کلوپی فیلمی دیده می‌شد، مثل الان نبود که دانشجو اراده بکند همه فیلم ها در اختیارش باشد؛ اما آیا این راحت طلبی است که خروجی اش کم شده است نمی دانم! الان دانشگاه های مختلف سینمایی داریم، چقدر دانشجو داریم، این هم البته باید کارشناسی شود ولی نسبت به کمیت انگار کیفیت بالا نیست یعنی کیفیت هم‌پای کمیت نیست و این را آدم می بیند. البته قرار نیست که از ۵۰ دانشجو ۴۰ کارگردان درجه یک بیرون بیاید نه واقعاً قرار این نیست، ولی قرار است از ۵۰ نفر لااقل ۵ نفر کارگردان خوب در آینده داشته باشیم.

خیلی از بچه هایی که من الان می بینم هم خیلی خوب کتاب خوانده اند و هم خیلی خوب فیلم دیدند و خیلی خوب تحلیل می کند یعنی الان من نسل خودم را با این بچه ها مقایسه می کنم این بچه ها خیلی جلوتر هستند و باید هم باشند و طبیعی است، ولی نسبت به کمیت بازهم کم است. الان این دانشجویی که با این علاقه درسش را تمام کرده و این توانایی را هم دارد باید از جایی حمایت شود یعنی بودجه در اختیارش باشد و تجربه کند. همه بزرگان همینطور شروع کردند مثلاً سهراب شهید ثاثث همین طور شروع کرد یعنی این اداره فرهنگ و هنر بود که از او پشتیبانی کرد و امثال افرادی مانند منوچهر طیاب او را حمایت کردند تا توانست فیلمش را بسازد، یا آقای عباس کیارستمی همینطور شروع کرد و کانون پرورشی فکری بود که از او حمایت کرد و او آمد و تجربه کرد و آقای کیارستمی شد، الان هم باید این بچه ها را حمایت کرد حتماً درخشان می شوند حتماً بهتر از ما می شوند و باید بشوند.

وقتی گفتگویم با استاد غلامرضا مهیمن به پایان می رسد، با او به حیاط زیبای خانه اش می روم، حوض و درخت پرثمر توت این خانه من را به یاد خانه های قدیم می اندازد. درخت توتی که تناور است و دست من به شاخه های آن نمی رسد، استاد با فروتنی شاخه ها را یک به یک برای من خم می کند و لذت وصف ناپذیری است چیدن و مزه کردن توت های سفید و شیرینی که در جای جای اصفهان قد علم کرده اند، شیرین و شکرین... بسان زندگی...

شیرین مستغاثی

کد خبر 326131

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.