اصفهان روزهای کودکی من شهر دوچرخه‌ها بود

سینما یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای قرن بیستم در بازسازی و تفسیر زندگی و پدیده های اجتماعی به شمار می رود و قانون سینما، تصویرشناسی است که از نگاه انسان حاصل شده است.

به گزارش ایمنا، سینما تمام نشدنی است و بسته به حال و روزمان، می تواند تاثیر خاص خود را بر جای بگذارد، در این میان سینمای مستند از جایگاه خاصی برخوردار است و یکی از چهره های ماندگار این عرصه در اصفهان، غلامرضا مهیمن است. وی متولد ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۳۲ در شهر اصفهان است و به قول خودش «اول ماه می متولد شده ام که روز جهانی کارگر است و همه دنیا برای ما متولدین این روز جشن می گیرند».

با غلامرضا مهیمن فیلمساز پیشکسوت اصفهان به گفتگو نشستم.

کجا تحصیل کردید؟

دوران ابتدایی را در دبستان جلالیه در احمدآباد گذراندم که در ابتدا حوزه علمیه بود و سپس به دبستان تبدیل شد و مجدداً بعد از انقلاب حوزه علمیه شد و هنوز هم حوزه است. تحصیلاتم را در دبیرستان ادب ادامه دادم و دانشگاه را در رشته زمین شناسی و گرایش مهندسی معدن در دانشکده علوم دانشگاه اصفهان گذراندم.

چگونه به سینما علاقمند شدید؟

من از ابتدا به فیلم علاقه داشتم، خواندن مجله فیلم و هنر نیز از علاقمندی های من بود. اما داستانِ علاقمندی من به هنر و به ویژه سینما به دوران دبیرستان و تأثیر معلمانم بازمی گردد؛ ما دوران دبیرستان دبیرانی داشتیم که ما را به سمت هنر راهنمایی کردند، مثلاً یکی از آنها آقای محمد حقوقی، شاعر بزرگ اصفهانی بود که ایشان ادبیات تدریس می کرد و ما را با کتاب و کتابخوانی و سینما و فیلم آشنا کرد و به این ترتیب بود که از دوران دبیرستان به فیلم علاقمند شدم و حتی با خود ایشان فیلم می دیدیم و برای ما توضیح می دادند و آن زمان بود که ما مفهوم فیلم را فهمیدیم. بعد در دانشگاه هم این علاقمندی را ادامه دادم و در کمیتۀ فیلم و سینمای دانشگاه عضو شدم و اولین فیلم تجربی ام را در دانشگاه اوایل دهه ۱۳۵۲ ساختم. بعد از آن که یک سال از تأسیس سینمای آزاد اصفهان به رهبری زاون قوکاسیان در کوچه هدایت در چهارباغ بالا می گذشت من هم رفتم و در آن عضو شدم و تا سال ۵۷ که انقلاب شد آنجا فعالیت می کردم و ۵ فیلم ۸ میلی متری ساختم و بعد از آن با تلویزیون همکاری داشتم که تا امروز ادامه دارد.

در فیلم هایتان عمدتاً به چه موضوعاتی پرداخته اید؟

حدود ۵۴ فیلم ساختم که همه آن ها در حیطه فرهنگ و هنر اصفهان است، مثلاً شخصیت های هنری، معماری و هر چیزی که در حیطه فرهنگ و هنر اصفهان جذبم می کرد؛ همه اش اینطور کار کردم و سالی یک یا ۲ فیلم درباره اصفهان ساختم که عمده سرمایه گذار فیلمهایم نیز صدا و سیما بود. اول با صدا و سیمای اصفهان کار کردم و بعد با شبکه ۴ و مرکز امور استانها نیز کار کردم تا امروز، البته بخش های دیگری هم سفارش ساخت فیلم می دادند مثل اداره میراث فرهنگی که اخیراً هم سفارش ساخت فیلمی درباره اصفهان شهر جهانی صنایع دستی را داده اند که مشغول آن هستم.

اولین فیلمی که کارگردانی کردید چه بود؟

اولین فیلمم را سال ۵۲ ساختم که «تولد» نام دارد و به نوعی فیلمی سمبلیک بود. آن زمان دانشگاه ها از نظر سیاسی شرایط خاصی داشتند و اکثر دانشجویان گرایش سیاسی داشتند و من در آن حال و هوا فیلم «تولد» را ساختم که به نوعی یک مبارزه را نشان می‌داد و خیلی کلی بود و به شخص یا موضوع خاصی نمی پرداخت. الان که به آن فیلم نگاه می کنم کاملاً مشخص است که خیلی خام بود، به هرحال اولین کار و اولین تجربه بود و تنها به عنوان اولین کارم برایم با ارزش است و ارزش دیگری ندارد.

آغاز فعالیت شما در سینمای مستند با کدام فیلم بود؟

فیلم گلابتون. این فیلم درمورد «استاد حسن فولادگر» است، او تنها کسی بود در اصفهان که گلابتون می ساخت. گلابتون نخ های بسیار نازکی از نقره و طلاست که در زری بافی استفاده می شود. مهم ترین ویژگی این نخ این است که از مفتول های خیلی کلفت بدست می آید که این مفتول ها را اینقدر ورز می دادند تا به نخ بسیار باریک تبدیل شود. هنر آقای فولادگر این بود که این مفتول ها را به نخ تبدیل می کرد. البته آن‌موقع فولاد مبارکه نیز این کار را انجام می داد یعنی مفتول را به نخ تبدیل می کرد البته با استفاده از سیستم صنعتی که به هیچ عنوان نمی توانست عین این نخ ها را دربیاورد چون این نخ ها اینقدر باریک بود که پاره می شد و دستگاه ها قدرت این را نداشتند که آن را حفظ کنند، ولی آقای فولادگر با مفتول های مختلف و دستگاه‌های مختلف آن را به نخ تبدیل می کرد و بعد این نخ را به کارگاه زری بافی می دادند و در بافندگی استفاده می شد و مثلاً نقره از این نخ ها بوجود می آید.

برای ساخت فیلم هایتان از کدام تکنولوژی تصویربرداری استفاده کرده اید؟

من تمام نسل های تولد دستگاه های تصویربرداری را تجربه کرده ام. اول از ۸ میلی متری شروع کردم، بعد با ۱۶ میلی متری کار کردم که فیلم های ۸ و ۱۶ میلی متری نیاز به نگاتیو داشت و باید در لابراتوار کار می‌شد؛ بعد نسل ویدئو بوجود آمد که اولین نسلش یوماتیک بود یعنی نوارهای بسیار قطور که سیستمش خیلی پیچیده و سنگین و دوربین هایش نیز بسیار سنگین بود. باز هم پیشرفت ادامه یافت و نسل بتاکم بوجود آمد که کمی ظریف تر بود ولی بازهم نوارهایش قطور بود. بعد نسل دی وی کم بوجود آمد و سپس هارد ایجاد شد که الان ما هیچ چیزی را لمس نمی کنیم و همه اش روی هارد است و از دوربین های کوچک و ظریف استفاده می شود.

در آثارتان فقط در مقام کارگردان حضور داشتید؟

من در فیلم هایی که کار کردم کارگردان و تهیه کننده بودم ضمن اینکه محقق این فیلم ها نیز بوده ام. من فیلمبردار و تدوینگر نبودم اما همیشه در کنار تدوینگر بوده ام و اینطور نبوده که فیلم را به دست تدوینگر بسپارم چراکه البته این موضوع اصلاً عملی نیست و کارگردان باید هنگام تدوین حتماً حضور داشته باشد.

فیلم های شما بر روی موضوع میراث فرهنگی و صنایع دستی اصفهان متمرکز شده است؟

عمدتاً بله اما تعدادی فیلم با موضوع صنعتی نیز کردم مثل فیلمهایم درباره خط تولید ذوب آهن، خط تولید فولاد مبارکه، خط تولید برق در اصفهان، کارخانه ای هم بود که مادۀ اولیه پلی اکریل یعنی دی ام تی را تولید می کرد و من فیلمی دربارۀ خط تولیدش ساختم.

کار سفارشی هم انجام دادید؟

روال کارهایی که من انجام می دادم اینطور بود که به موضوعی علاقه مند می‌شدم و شروع می کردم؛ اصلاً هیچ یک از فیلم ها را صدا و سیما به من سفارش نداد به هیچ عنوان و درواقع من به صدا و سیما سفارش می‌دادم، یعنی من به موضوعی علاقمند می‌شدم و تحقیقم را کامل می کردم و فیلمنامه اش را می نوشتم و به تلویزیون ارائه می دادم و می گفتم من می خواهم این فیلم را بسازم و آنها هم تصویب می کردند، یادم نمی آید که طرحی را به صدا و سیما بُرده باشم و گفته باشند نه، همه طرح هایم تصویب شدند. منظور اینکه همه کارها دلی بود و سفارشی نبود که آنها بگویند برای ما بساز؛ البته درمورد اداره میراث فرهنگی فرق می کند، این اداره به من سفارش می داد و چون سفارش هایش در روال و خط نگاه و کارهای من بود، دوست داشتم و انجام می دادم، مثل فیلم «چهار فصل» که در خط کاری من بود و آن را انجام دادم و همچنین اخیراً نیز سفارشی برای ساختن فیلمی درمورد شهر جهانی صنایع دستی به من ارائه کردند؛ درمجموع فیلم های سفارشی که من کار کردم حدود ۸ فیلم است که همه برای اداره میراث فرهنگی بود و چون به موضوع علاقمند بودم و در خط فکری من بود این فیلم ها را ساختم که ازجمله می توانم به فیلم های چهارفصل، عالی قاپو و مسجد جامع اشاره کنم.

در جشنواره ها هم شرکت داشتید؟

بله. فیلم هایم از طرف صدا و سیمای استان اصفهان به جشنواره ها ارسال می‌شدند و مقام های مختلفی را هم بدست آوردند، ازجمله اینکه اولین جایزه کارگردانی‌ام را بخاطر فیلم «گلابتون» بدست آوردم که در زیبا کنار برگزار شد و همه مراکز استان ها شرکت کرده بودند و جایزه بهترین کارگردانی برای این فیلم به صدا و سیمای مرکز اصفهان داده شد. بعد فیلم «سوخت» بود که دربارۀ خانم زینت السادات امامی و هنر سوخت کار کردم و آن هم عنوان بهترین تهیه کنندگی را دریافت کرد و بعد این عناوین بازهم ادامه داشت مثل فیلم «نان را آجر نکنیم» و فیلم «عکس روی تو» که عنوان بهترین کارگردانی را گرفتند و البته باز هم بوده اند فیلم هایی که در جشنواره ها شرکت داشتند و مقام هایی را بدست آوردند.

بیشتر به مستندهای مرتبط با اصفهان علاقه دارید؟

بله. البته تا امروز اینطور پیش آمده ولی این‌گونه نبوده که خودم را در این چارچوب محدود کنم و پیش نیامده که خارج از این محدوده فیلمی بسازم، یعنی دائم فیلمی پس از فیلم دیگر درباره اصفهان بوده است و هر فیلمی که ساختم از درونش دریچه ای دیگر برای ساخت فیلم مستندی درباره اصفهان باز شد.

کدامیک از آثار شما اصفهان قدیم را خیلی خوب نشان می دهد؟

شهر اصفهان در دهه ۴۰ شهر دوچرخه بود. کارخانه هایی که در اصفهان بود وقتی تعطیل می‌شدند آنوقت دوچرخه ها از روی سی و سه پل و پل خواجو به سمت طوقچی و ابن سینا می آمدند و به خانه هایشان می رفتند و بوق کارخانه ها همچنان شنیده می‌شد، من در دهه ۴۰ محصل بودم و از اصفهان یعنی شهر دوچرخه، این خاطره را در ذهن دارم. اما درمورد فلیمهایم باید بگویم که بعد از فیلم «سوخت» مستندی با عنوان «چهل چشمه» در تخت فولاد کارکردم که در ۵ قسمت و بصورت ۱۶ میلی متری برای صدا و سیما ساخته شد؛ در آن فیلم نگاه هایی به دوره های مختلف تاریخی از فرهنگ اصفهان صورت گرفت، در این فیلم از زمان خیلی دورتر از صفویه شروع کردیم و بعد به دوره صفویه و قاجار و بعد هم پهلوی اول و دوم رسیدیم و دلیل پرداختن به دوره های مختلف در این فیلم به این بخاطر بود که گورستان تخت فولاد واقعاً جایی نبود که فقط مُرده ها را در آن دفن کنند، بلکه یک فضای فرهنگی و معماری داشت، یعنی تکیه ها عین خانه بود و وقتی واردشان می‌شدی بجای اینکه غمگین شوی شاد می‌شدی، داخل این اتاقها فرش بود، طاقچه بود و درواقع مردگان برای بازماندگان زنده بودند و مردم به گورستان می رفتند و به مردگانشان سلام می کردند و می نشستند و چای می خوردند، گویی مردگانشان زنده بودند و حضور داشتند و این معماری و این فرهنگ عجیب بود؛ البته بعد از انقلاب به دلایلی آن ها را خراب کردند و آن هویتش دیگر ازبین رفت و تخت فولاد هم باغ رضوان دیگری شد و متأسفانه واقعاً به گورستان تبدیل شد ولی قبل از آن فضای دیگری بود و حس و حال دیگری داشت، آنجا که می رفتی زنده می‌شدی بجای اینکه بروی و غمگین شود و درواقع مردم اصفهان آنجا پیک نیک می رفتند و تا عصر سر قبر نزدیکانشان بودند و بعد هم باز می گشتند. در آن فیلم که نامش «چهل چشمه» است اشاره هایی به اصفهان قدیم و تاریخ اصفهان داشته ام.

پژوهش در فیلمهایتان را چگونه انجام می دهید؟

از طریق مطالعات کتابخانه ای و میدانی انجام می دهم. یک موضوعی را شما دارید می خوانید ابتدا علاقمند می شوید، بعد منابع مختلف را درباره اش می خوانید، بعد می روید تحقیقات میدانی هم انجام می دهید مثلاً می روید فلان آدم یا فلان معماری را می بینید، بعد به موازات کارهای میدانی کارهای کتابخانه ای انجام می دهید، یادداشت برمی دارید. طی یک پروسه‌ای همۀ اینها را کنار هم می گذارید و نتیجه گیری می کنید و هیچ چیز ذهنی به آن اضافه نمی کنید یعنی کاملاً باید مستند و مستدل باشد. خوبیِ کار مستند این است که نباید ذهن‌پردازی کرد البته ممکن است شما یک تصویری را تصور بکنی و در کار ارائه بدهی و خیلی قشنگ باشد اما آن تصویر بر مبنای تحقیقات است، بر مبنای آن مستنداتی است که خوانده ای. این مستندات ماده اولیه است و با این ها هیچ کاری نمی شود کرد چراکه این ماده اولیه باید در یک ساختار و یک روایت وارد بشود. بایستی این مادۀ اولیه را روایت کنی، در یک ساختاری قرارش بدهی که من به عنوان مخاطب آن را بپذیرم که ازکجا شروع کرد، کجا تمام کرد و چه چیزی می خواهد بگوید. اگر تو بخواهی همان مستندات را به فیلم تبدیل کنی درواقع کاری نکرده ای یعنی آمده ای همان نوشته ها را برگردان به تصویر کرده ای یعنی به زبان تصویر درآورده ای، این هنر نیست، این کار مستند نیست؛ کار مستند این است که ازاین مرحله بگذری، یعنی یک ساختاری تعریف کنی و این دیگر به ذهنیت تو بستگی دارد. اگر آن نگاه را اگر پیداکردی، اگر آن ساختار را برای فیلمت پیداکردی آن‌موقع است که وارد تولید فیلم مستند می شوی. این خیلی مهم است که چگونه روایت کنی و راویِ تو چه کسی است، از کجا باید شروع کنی، اینها به کار جذابیت می دهد، وگرنه اگر از ابتدا یک کاری را شروع کنی و یک گفتار هم رویش بگذاری این مستند نیست.

کار پژوهشی‌تان را شخصا انجام می دهید یا بصورت گروهی؟

نه من تا به حال شخصاً انجام داده ام ولی چه بهتر است که آدم گروهی کار کند. یکی از ایرادهای ما کار گروهی نکردن است. من خودم در دانشگاه سپهر تدریس می کنم و اولین قدم و اولین چیزی که به بچه ها می گویم کار گروهی است و تقسیم بندی شان می کنم ولی متأسفانه در هیچکدام از این گروه ها موفق نبوده ام. گروههای سه نفره و چهار نفره همیشه بین‌شان اختلاف ایجاد می شود. همه‌ وسط ترم می گویند استاد ما بیاییم تنها کار کنیم! در این چندسال به ندرت پیش آمده که یک گروه واقعاً یک کار گروهی انجام دهد. کار گروهی خیلی جانیفتاده و تعریف نشده است ولی بایستی این اتفاق بیفتد. کار گروهی یعنی پژوهش در آن نیز بایستی گروه باشد، منابع مختلف، استخراج های مختلف، گپ و گفتی که می زنند و بعد مسلماً نتیجه اش خیلی فرق دارد.

کتابی هم نوشته اید؟

نه. البته مطالبی به عنوان یاداشت نوشته ام ولی اینقدر در زمینه سینما کتاب ترجمه و تألیف شده که واقعاً نیازی به نوشتن کتاب نمی بینم که بیایم و من هم یک کتاب دیگر بنویسم، بخاطر اینکه بازار سینما داغ است یعنی فروش کتاب سینمایی خیلی خوب است، تیراژش خیلی بالاست، علاقمند خیلی دارد و این است که زیاد ترجمه و تألیف می شود؛ ولی متأسفانه گاهی دیده می شود در کتابهایی که ترجمه می شوند مترجم محترم این‌کاره نیست یعنی سینمایی نیست، ممکن است زبانش خوب باشد که حتماً هم هست ولی ترجمه داد می زند که ایشان با سینما آشنایی ندارد و این است که آن ترجمه ها ترجمه های خوبی نیست و وقتی دو جمله اش را بخوانی مشخص است، مگراینکه واقعاً مترجمی باشد که اهل سینما باشد مثل بزرگانی مانند جمشید ارجمند که وقتی ترجمه می کرد چون خودش هم اهل سینما بود واقعاً آثارش درخشان بود و البته مانند جمشید ارجمند زیادند.

در دانشگاه تدریس می کنید؟

بله، از سال ۸۹ در دانشگاه سپهر در رشته سینما تدریس دارم و دروس اصول کارگردانی، حرفه های سینمایی، سینمای مستند و برخی دروس دیگر در حوزه سینما را تدریس کرده ام و هنوز هم مشغول به این کار هستم.

آخرین فیلمی که ساختید کدام است؟

«بشنو از نی» را سال ۱۳۹۴ ساختم که درمورد تاریخ نی نوازی در اصفهان است که این مستند نگاهی به موسیقی و تاریخ نی نوازی اصفهان از دوران قاجار تا کنون دارد و در ۴ قسمت ساخته شد و از نایب اسدلله شروع می شود و تا حسن کسایی که مربوط به دوره معاصر است ادامه می یابد. اما آخرین فیلمی که ساختم «گوشه های اصفهان» و درمورد آواز مکتب اصفهان است که برای مرکز گسترش سینمای تجربی و مستند تهران ساختم، این فیلم مربوط می شود به مکتب آوازی اصفهان و از اواخر قاجار و از سیدعبدالرحیم اصفهانی و نایب اسدالله که از پایه گذاران مکتب اصفهان بودند شروع می شود و با تاج اصفهانی و شاگردان تاج مثل آقای شاه زیدی، آقایان طباطبایی و بطانی و سعیدی ادامه می یابد و بعد به نسل چهارم می رسد. الان هم ساخت فیلمی درباره اصفهان شهر جهانی صنایع دستی را شروع کردم.

این گفتگو ادامه دارد...

شیرین مستغاثی

کد خبر 326127

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.