یادنامه ای برای آزادی‌خواه لب‌دوخته...

محمد فرخی یزدی، شاعر و روزنامه‌نگار آزادی‌خواه صدر مشروطیت بوده است.

به گزارش ایمنا، محمد فرخی یزدی سال ۱۲۶۷ در یزد متولد شد. وی سردبیر نشریات بسیاری از جمله روزنامه «طوفان» و نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی بود.

فرخی علوم مقدماتی را در یزد فراگرفت. قدری در مکتب‌خانه و مدتی در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد تحصیل کرد. فرخی تا حدود سن ۱۶ سالگی تحصیل کرد و فارسی و مقدمات عربی را آموخت. وی در حدود سن ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه یزد می‌سرود، از مدرسه اخراج شد. فرخی شاعری را از کودکی آغاز نمود. او خود معتقد بود که طبع شعرش از مطالعه اشعار سعدی ایجاد شده است.

در نوروز سال ۱۳۲۷ هجری قمری، فرخی برخلاف سایر شعرای شهر که معمولاً قصیده‌ای در مدح حاکم و حکومت وقت می‌سرودند، شعری در قالب مسمط ساخت و در مجمع آزادی خواهان یزد خواند. در پایان این مسمط ضمن بازخوانی تاریخ ایران، خطاب به ضیغم‌الدوله قشقایی حاکم یزد گفت:

خود تو می‌دانی نیم از شاعران چاپلوس

کز برای سیم بنمایم کسی را پای‌بوس

لیک گویم گر به قانون مجری قانون شوی

بهمن و کیخسرو و جمشید و فریدون شوی

به همین مناسبت حاکم یزد دستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش افکندند. تحصن مردم یزد در تلگراف‌خانه شهر و اعتراض به این امر موجب استیضاح وزیر کشور وقت از طرف مجلس شد، ولی وزیر کشور به‌کلی منکر وقوع چنین واقعه‌ای شد. دو ماه بعد فرخی از زندان یزد فرار کرد و شعر زیر را با ذغال بر دیوار زندان نگاشت:

به زندان نگردد اگر عمر طی

من و ضیغم‌الدوله و ملک ری

به آزادی ار شد مرا بخت یار

برآرم از آن بختیاری دمار

فرخی درباره دوخته شدن لبانش سروده‌است:

شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام

تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام

اواخر سال ۱۳۲۸ هجری قمری، فرخی به تهران کوچ کرد و در آن‌جا مقالات و اشعاری را درباره آزادی در روزنامه‌ها به نشر رساند. وی در جریان جنگ جهانی اول، رهسپار بغداد و کربلا شد، در آنجا تحت پیگرد انگلیسی‌ها قرار گرفت. او هنگامی که به طور ناشناس از طریق موصل عزم ورود به ایران را داشت به دست سربازان روسیه مورد سوء قصد قرار گرفت. در دوران نخست وزیری وثوق‌الدوله، با قرارداد ۱۹۱۹ مخالفت کرد و به همین سبب مدت‌ها در زندان شهربانی محبوس شد. با وقوع کودتای سوم اسفند، همراه با بقیه آزادی‌خواهان بازهم مدتی را در باغ سردار اعتماد زندانی شد. فرخی در سال ۱۳۰۰ شمسی در تهران روزنامه طوفان را منتشر ساخت، این روزنامه در طول مدت انتشار بیش از پانزده مرتبه توقیف و باز منتشر شد و گاه نیز به سبب زندانی شدن فرخی، انتشار روزنامه دچار وقفه شد. در مواقعی که روزنامه طوفان توقیف می‌شد، فرخی با در دست داشتن مجوز و امتیاز سایر روزنامه‌ها همچون «پیکار»، «قیام»، «طلیعه آئینه افکار» و «ستاره شرق» مقالات و اشعار خود را منتشر می‌کرد. 

سال ۱۳۰۷ خورشیدی، فرخی یزدی به عنوان نماینده مجلس شورای ملی در دوره هفتم قانون‌گذاری، از طرف مردم یزد انتخاب شد و به همراه محمدرضا طلوع، تنها نمایندگان بازمانده در جناح اقلیت را تشکیل دادند. با توجه به اینکه تمامی وکلا حامی دولت رضاشاه بودند، فرخی بصورت مرتب از سایر وکلا ناسزا می‌شنید و حتی یکبار در مجلس مورد ضرب و شتم نیز قرار گرفت. از آن پس با اظهار اینکه حتی در کانون عدل و داد نیز امنیت جانی ندارد، ساکن مجلس شد و پس از چند شب، مخفیانه از تهران فرار کرد. وی از طریق شوروی به آلمان رفت و مدتی در نشریه‌ای به نام «پیکار» که صاحب‌امتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت. در ملاقاتی با عبدالحسین تیمورتاش فریب وعدۀ او را خورد و از طریق ترکیه و بغداد به تهران بازگشت و بلافاصله تحت نظر قرار گرفت. اندکی بعد به بهانه بدهی به یک کاغذفروش ابتدا به زندان ثبت و سپس به زندان شهربانی افتاد. همزمان پرونده‌ای با اتهام «اسائه ادب به مقام سلطنت» برای وی تشکیل شد. ابتدا به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به سی ماه زندان محکوم، و به زندان قصر منتقل شد.

فرخی در زندان قصر و ظاهرا در شهریور ۱۳۱۸ به طور عمدی مسموم شد. بنا به اظهار دادستان محاکمه عمال شهربانی، فرخی در بیمارستان زندان، بوسیله تزریق آمپول هوا کشته شد. اگرچه گواهی رئیس زندان حاکی از فوت فرخی بر اثر ابتلا به مالاریا و نفریت است. مدفن فرخی نامعلوم است، ولی احتمالا در گورستان مسگرآباد بطور ناشناس دفن شده‌ است.

کد خبر 323135

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.