به گزارش ایمنا، جنگ چالدران که از آن با عنوان مهمترین جنگ پارتیزانی تاریخ ایران یاد میشود، در محلی به همین نام در شمال آذربایجان غربی در ۲۰ کیلومتری شهر خوی میان قوای ارتش نوین عثمانی و سپاهیان سنتی شمالغرب کشور به وقوع پیوست و در نتیجه آن بخشهایی از شمال غربی ایران از جمله همدان، آذربایجان و کردستان شامل مناطقی چون دیاربکر، مرعش و البستان از تصرف صفویان خارج و به امپراتوری عثمانی پیوست. وقوع این جنگ در تاریخ بسیار مهم است و همین اهمیت موجب شده تا مورخان بسیاری از ایرانی تا ترک به تحلیل وقایع آن بپردازند.
کاخ چهلستون یکی از آثار ارزشمند دوره صفوی در شهر اصفهان است که داخل آن با ۶ نقاشی زیبا و پر شکوه روی دیوارهای تالار تزیین شده است. جنگ چالدران بین شاه اسماعیل اول صفوی و سلطان سلیم فرمانروای عثمانی در سال ۹۲۰ قمری که به دلیل دستور شاه اسماعیل مبتنی بر عدم استفاده از سلاح گرم به شکست صفویان انجامید. این تابلو معرف حالت قشون ایران در آن زمان و در سال وقوع این جنگ، ۹۲۰ قمری است که بیشتر آنها مجهز به اسلحه سرد مانند شمشیر و تیر و کمان بودند درحالی که قشون عثمانی مجهز به سلاح گرم و توپخانه و سپاهیان بی شمار بود و این کیفیت در تابلو مزبور مجسم شده است. قهرمان این صحنه نبرد خود شاه اسماعیل است که سوار بر اسب سفید با تاج قزلباش نمایش داده شده است و با شمشیر می جنگد. در قسمت دورتر این تابلو سلطان سلیم عثمانی نیز نمایش داده شده است. چنان شهرت دارد که تابلو جنگ چالدران توسط صادق نقاش باشی در سال ۱۲۱۶ هجری قمری تصویر شده است.
جنگ چالدران به روایت منابع صفویه
میتوان گفت اکثر منابع تاریخی دوره صفویه از جنگ چالدران، دلایل وقوع آن و همچنین علل شکست شاه اسماعیل در این جنگ سخن گفتهاند و به نوعی به انعکاس این واقعه پرداختهاند. «احسن التواریخ» حسن روملو، «حبیبالسیر» خواندمیر، «لب التواریخ» عبداللطیف قزوینی، «تکملهالاخبار» عبدی بیگ شیرازی، «عالم آرای عباسی» اسکندربیگ منشی و «جواهر الاخبار» بوداق منشی قزوینی در زمره این آثارند که در این گزارش به مطالب برخی از این منابع اشاره میکنیم.
«غیاثالدین خواجه همامالدین حسینی شیرازی» ملقب به خواندمیر، در اثر معروف خود حبیبالسیر با اشاره به جنگ چالدران مینویسد: «در سال ۹۲۰ به دنبال جنگ از سوی سلطان سلیم که به خلاف روش آبا و اجداد از جاده مستقیمه سلامت نفس تجاوز کرده بود و پذیرش آن توسط شاه اسماعیل در محل چالدران جنگی واقع شد. در این جنگ شاه اسماعیل ۱۲ هزار سوار و سلطان سلیم ۲۰۰ هزار سپاه و ۱۲ هزار تفنگانداز و ارابههای جنگی داشت. سلطان سلیم در جنگ چالدران پیروز شد و تبریز را به تصرف درآورد.»
«لبالتواریخ»، یکی دیگر از منابع تاریخی دوره صفوی است که در آن به توصیف وقایع جنگ چالدران میپردازد. یحیی بن عبدالطیف قزوینی، مولف این کتاب درباره جنگ چالدران مینویسد: «در بهار سال ۹۲۰ هجری قمری سلطان سلیم مخالفت و عصیان ظاهر کرد با جمیع عساکر روم به حدود آذربایجان آمد. جنگ چالدران روی داد و پنج هزار کس از طرفین کشته شدند. سلیم به تبریز آمد ولی بعد از دو هفته از خوف لشکر جرار صلاح در اقامت ندانسته به روم مراجعت کرده در آماسیه روم قشلاق میگیرد.» قزوینی در ادامه از آمدن شاه اسماعیل به تبریز و به اسارت بردن بدیعالزمان، پسر سلطان حسین بایقرا از سوی سلطان سلیم سخن میگوید.
اسکندربیگ منشی، نویسنده برجسته و مولف تاریخ دوره صفویه با عنوان «عالمآرای عباسی» که حدود یک قرن بعد از چالدران نوشته شده، این تفسیر تحسینانگیز را درباره شکست صفویه بیان میکند: «بدون شک خداوند اعلم مقدر فرموده بود که شاه اسماعیل در جنگ چالدران شکست بخورد زیرا اگر وی در این جنگ هم پیروز شده بود، این خطر وجود داشت که دین و ایمان قزلباشهای سادهلوح به قدرت شاه اسماعیل به چنان مرحلهای میرسید که از راه راست منحرف شده و گمانهای غلط میبردند.»
زنان صفوی و جنگ چالدران
برخی مورخان خارجی نیز از شرکت زنان ایرانی در جنگ چالدران سخن گفتهاند. کاترینو زنو ضمن توصیف جنگ چالدران مینویسد: «بانوان ایرانی همراه شوهرانشان مسلح به جنگ میروند و شریک سرنوشت ایشان میشوند و مانند مردان میجنگند.» به گزارش مورخان در نبرد چالدران جسد بسیاری از زنان ایرانی پیدا شد که به فرمان سلطان سلیم با تشریفات مخصوص نظامی به خاک سپرده شدند. این زنان دلیر، به گفته نویسندگان ترک با زره و خفتان و کلاه خود دوشادوش شوهرانشان در جنگ شرکت کرده و هلاک شده بودند. یکی از مورخان ایتالیایی به نام شاگرد و در کتاب «تاریخ امپراطوری عثمانی» در این باره مینویسد: «در میان کشتگان اجساد زنان ایرانی پیدا شد که در لباس مردان به میدان جنگ آمده بودند تا در سرنوشت شوهران خود شریک و در افتخار نبرد سهیم باشند. سلیم بر جرات و دلیری و میهنپرستی ایشان آفرین گفت و فرمان داد با تشریفات نظامی آنان را به خاک سپارند.»
دلایل شکست چالدران به روایت یک ونیزی
کاترینو زنو، سفیر ونیز در دربار اوزون حسن در گزارشی درباره دلایل شکست صفویان در جنگ چالدران مینویسد: «سلطان سلیم با دیدن کشتار شروع به عقبنشیی و بازگشت کرد و در شرف فرار بود که سنان پاشا درست به موقع رسید، دستور داد توپخانه را به خط مقدم بیاورند و هم بر روی ینیچری و هم بر روی ایرانیان آتش گشود. اسبهای ایرانیان با شنیدن غرش آن ماشین جهنمی در دشت پراکنده و متفرق شدند و به دلیل وحشتی که داشتند دیگر در اختیار سواران خود نبودند...با اطمینان گفته شده که درصورت فقدان توپخانه که باعث وحشت اسبهای ایرانیان شد که تاکنون چنان صدایی را نشنیده بودند، همه نیروهای سلطان تارومار شده و از دم شمشیر میگذشتند.»
پیشینه جنگ چالدران به روایت تاریخنویسان
در اوایل سلطنت شاه اسماعیل اول و تشکیل سلسله صفوی، او توانست کردستان و شهرهای مقدس عراق را فتح کند و با تکیه بر تشیع اثنی عشری، به زودی جمع کثیری از مردم شیعه ساکن در سرزمینهای عثمانی را به سوی خود جلب کند. این اقدام جسورانه شاه اسماعیل، اگرچه خطرات فراوانی را در پی داشت اما سبب تحکیم وحدت سیاسی مذهبی ایران شد و همین ویژگی از نظر سلاطین عثمانی به مراتب خطرناکتر از احیای ساختار نظامی ایران بود. هنگامی که سلطان سلیم اول، پادشاه نیرومند و مشهور عثمانی به سلطنت رسید، ۴۰ هزار تن از شیعیان را به قتل رساند. او که خود را خلیفه مسلمانان میخواند، تصمیم به توسعه متصرفات خود گرفت و به قصد تصرف تبریز، پایتخت دولت نوبنیاد صفوی حرکت کرد و جنگ سختی میان او و سپاه شاه اسماعیل صفوی در منطقه چالدران در حوالی ماکو روی داد.
در این جنگ، که نخستین نبرد دولت صفوی با عثمانی بود، بر اثر کثرت سپاه عثمانی و مجهز بودن به تفنگ و توپخانه، لشکر ایران عقب نشینی کرد و تعداد زیادی از دو طرف کشته شدند. شاه اسماعیل تا حدود همدان عقب نشست و سلطان سلیم تبریز را اشغال کرد ولی به زودی بر اثر مقاومت ملی مجبور شد تبریز و آذربایجان را تخلیه کند. پس از بازگشت سلطان سلیم، شاه اسماعیل دیگر باره به آذربایجان و تبریز رفت و به تعمیر خرابیهای به جا مانده از لشکریان عثمانی پرداخت. گویند پس از این واقعه، دیگر کسی شاه اسماعیل را خندان ندید.
نظر شما