جانی برای نان، نانی برای جان

جلسۀ اکران و نقد و بررسی مستند «نان روزانۀ ما» به همت خانه مستند اصفهان در نگارستان امام خمینی (ره) برگزار شد.

به گزارش ایمنا، سومین برنامۀ سه شنبه های مستند، به اکران مستند «نان روزانۀ ما» اختصاص داشت. فیلمی به کارگردانی نیکولاس گی هالتر، که به ساده ترین شکل ممکن رفتار آدمی را همگام با چرخۀ بی حس و عاطفۀ صنعت، در به خدمت گرفتن طبیعت، برای تولید انبوهی از قوت روزانۀ هزاران آدم دیگر، آینه وار و بی اینکه قضاوتی در مورد خوبی یا بدی این رفتار داشته باشد به تصویر می کشید. در این مستند گاوها، خوک ها، مرغ ها و درختان و گیاهان همه و همه در خدمت انسانند تا به غذایی تبدیل شوند که او و چند میلیارد آدم شبیه او برای ادامۀ حیات، روزی  سه وعده به آن نیازمندند.

فرزاد طبایی، کارشناس خانه مستند که به عنوان منتقد در این برنامه حضور داشت، اکران «نان روزانۀ ما» را ادامۀ پخش فیلم های فرمالی چون «لویاتان» و «آتش در دریا» دانست و گفت: خوشحالم که این برنامه ها در خانۀ مستند ادامه دارد و قطعا دیدن این فیلم ها در کنار هم می تواند بسیار آموزنده باشد.

وی افزود: در این فیلم کارگردان سراغ کمپانی های بزرگ تولید مواد غذایی رفته و از کار آن ها تصویر گرفته و حاصل تدوین این تصویرها مستند نان روزانۀ ماست.

طبایی با اشاره به محتوای فیلم اظهار داشت: شاید با دیدن تصاویر در این فیلم در وهلۀ اول این مسئله به ذهن ما خطور کند که انسان و حیوان و طبیعت در تقابل با یکدیگر قرار دارند خصوصا که انسان می خواهد در چرخۀ بقا بماند و باید به نحوی این ماندن را تضمین کند. می دانیم که پیش از دوران شهر نشینی انسان ها رویکرد دیگری به طبیعت و حیوانات داشتند، جمعیت به اندازۀ الان نبود، به تبع آن تولید نیز و طبقه بندی امروزی را هم در صنعت شاهد نبودیم. در این فیلم از یک سو با چرخ های صنعت و از سوی دیگر با یک موجود زنده مواجه می شویم و این موجود دارای تپش و رگ حیات در بین آن ابزار آلات پیشرفتۀ آهنی، درک ما را به چالش می کشد.

این منتقد با اشاره به ارزش کار کارگردان این فیلم گفت: اگر چه صحنه هایی از فیلم متأثر کننده است؛ مثل عبور خوک های مرده و نگاه خوک های زنده به آن ها اما رویکردی که در این فیلم توسط کارگردان اتخاذ می شود در جهت متأثر کردن ما نیست. هر کس می تواند از دید شخصی برای تیراژ انبوه جاندارانی که خارج از سیر طبیعی به روش لقاح مصنوعی و اسپرم گیری تولید و بعد پروار و کشتار می شوند دل بسوزاند اما رویکرد اصلی ای که در این فیلم به ما ارائه می شود حضور انسان هایی است که به مثابۀ عوامل پیش برنده در کنار دستگاه های صنعتی حضور دارند و کارگردان لابه لای تصاویر خود  غذا خوردن و استراحت کردن آن ها را نیز گنجانده است. انسان هایی که بر خلاف آنچه در «لویاتان» شاهد بودیم، متوجه حضور دوربین هستند و حین خوردن چای و کلوچه گاهی به آن لبخند هم می زنند تا به ما بگویند که اگر چه آدم ها به بخشی از این ساز و کار تولید بدل شده اند اما هنوز انسانند و این نکتۀ مهمی است.

طبایی ادامه داد: اینجا نه تقابل حیوان و انسان بلکه تقابل انسان و این دستگاه های عظیم الجثه مطرح است که ممکن است تا چند سال دیگر آن قدر پیشرفت کنند که جایی برای انسان ها در کنار آن ها نباشد. در گذشته برای آماده کردن یک ماهی ۱۰ یا ۲۰ نفر مسئول کارهای مختلفی چون کشتن و تمیز کردن و ... بودند اما در این فیلم یک دستگاه به تنهایی تمام این کارها را انجام می دهد و این تصور را به وجود می آورد که روزی همۀ این ربات ها و دستگاه ها جایگزین انسان شوند.

وی افزود: بهتر است به جای متمرکز شدن روی انسان و حیوان که طبیعتا به نفی نیز ختم می شود وضعیت شئ وارگی آن را حین کارکردن در نظر بگیریم. می بینیم که سوای وضعیت انسانی خوردن و زندگی کردن و ... در لحظه ای که طبیعت دستمایۀ تولید می شود این انسان ها نیز به قسمتی از چرخۀ تولید تبدیل می شوند و از همین جاست که می توانیم به بحث تکنیکال فیلم ورود پیدا کنیم.

وی با اشاره به تاثیرگذاری ابزارهای مورد استفاده در فیلم گفت: در فیلم های «آتش در دریا» و «لویاتان» که در هفته های گذشته شاهد آن بودیم، قواعد استفاده از ابزار ها در هم شکسته شده بود. در لویاتان موسیقی، صدای طبیعت بود و تمرکز، بر ابژه ها اما این نزدیک شدن، تعمدی و همراه با کند یا تند کردن ریتم نبود بلکه دوربین جاهایی رها شده بود که چشم بشر تا به حال از آن زاویه چیزی را ندیده بود و گی هالتر، کارگردان مستند نان روزانۀ ما نیز از موسیقی برای این فیلم استفاده نمی کند و تنها به ضبط اصوات مکان اکتفا می کند. در سرعت تصاویر نیز هیچ تغییری برای اثرگذاری بیشتر ایجاد نمی کند و یقینا اگر فیلمساز دیگری به جای گی هالتر مسئول ساخت چنین فیلمی بود ریتم را یا  تند و یا کند می کرد تا چرخۀ تولید و کشتار منزجر کننده شود اما چون وجه استناد ما از فیلم تصاویر آن است ترجیح می دهد با ریتم دستگاه های صنعتی جلو برود ضمن اینکه کادر بندی های او تعمدا به گونه ای در نظر گرفته شده که لانگ شات باشد و افق در آن محو شود شاید به این سبب که می خواهد عظمت چیزی که با آن درگیریم بهتر نشان بدهد.

طبایی اظهار داشت: نکتۀ دیگری که در این فیلم وجود دارد چیدمان آن است. کارگردان برای این مستند خط منسجمی در نظر نگرفته و تصاویر تولید و پروار و کشتار یا کاشت و برداشت را بدون نظم کنار هم قرار داده و تنها در لحظۀ پایانی فیلم که کارگران در حال شستشو و تمیز کردن محیط و چیدن بوته های خشک هستند این نظم دیده می شود. فرارفتن گی هالتر از نظم معمول می خواهد ما را از داشتن یک ذهنیت روایی بازبدارد و برداشتی متفاوت از یک برخورد استعاری با نتیجۀ ثابت چرایی تولید به ما بدهد و در یک کلام چرخۀ تولید را محتوم، ناگزیر و مبارک نشان بدهد.

این منتقد ادامه داد: جذابیت اصلی کار گی هالتر، کارگردان این کار در این است که شئ وارگی آدم ها را بدون قضاوت نشان می دهد. نشان دادن صحنه های مربوط به کشتار دام ها یا تیز کردن چاقو که توسط یک زن انجام می شود وقتی در کنار صحنۀ غذا خوردن همان کارگر قرار می گیرد ما را از قضاوت خالی می کند ضمن اینکه شاید اندوه ما برای یک عدد حیوان در چنین وضعیتی بیشتر از اندوه ما برای ده هزار حیوان در همین وضعیت باشد و تلاشی که این کارگرها و آن ماشین ها برای تامین غذای میلیونها آدم در این تیراژ انبوه انجام می دهند، یکی دیگر از مواردی است که بیننده را از قضاوت دور می کند و یک تکثیر و تکسیر توامان را به او نشان می دهد. در یکی از فیلمهای چارلی چاپلین که اسیر شدن انسان را بین چرخ دنده ها می بینیم ریتم تعمدا تند شده به این سبب که چارلی می خواهد ما قضاوت کنیم  و قضاوت خودش را هم به ما انتقال می دهد اما در این فیلم چنین قضاوتی به ما منتقل نمی شود.

وی با اشاره به مسئلۀ شئ وارگی گفت: در آثار هنری همواره دور شدن انسان یا حیوان از وجه معمول خود یا به تعبیری دیگر همین شئ وارگی معمولا با سوگواری همراه است اما این کارگردان با چیدمان نامنظم و بهره گیری از ریتم صنعت، سوگواری را به طور کل حذف می کند و شما را با خود همراه می کند تا جایی که شما نیز مثل کارگر ها خسته می شوید و وقتی صحنۀ شستشو و اتمام کار را می بینید احساس راحتی می کنید و دیگر به جان هایی که گرفته شده تا غذایی خورده شود فکر نمی کنید. در نهایت همین رویکرد است که شئ وارگی را در این فیلم بدون وجه منفی آن به تصویر می کشد.

او گفت: توجه به این نکته که هم ما به طبیعت وابسته ایم و هم طبیعت به ما، ضروری است. انسان در کنار نابودی هایی که دارد و می بینیم حافظ طبیعت هم هست و چه بسا با حذف انسان، گونه های بسیاری از حیوانات و حتی گیاهان نیز حذف شوند و این واقعیت انکار ناپذیری است که برای درک بهتر آن، شما را به دیدن مستند «ده هزار سال پس از نابودی بشر» ارجاع می دهم. تصاویری از رشد علف های هرز و نابود شدن چهرۀ زمین را در این فیلم به خوبی خواهید دید.

طبایی در پایان اظهار داشت: گی هالتر، «نان روزانۀ ما» را در سال ۲۰۰۵ ساخته و در سال ۲۰۱۶ نیز فیلمی به نام «هوموساپینس» تولید کرده که در آن  فقط با نماهایی تهی از انسان و تاثیرات انسانی مواجهیم. نماهایی متروک و از دست رفته که نشان می دهد سالهاست هیچ انسانی آن دستگاه ها و مکان ها را مرمت نکرده و حضوری برای تاثیر گذاری بر آن ها نداشته و یکی از نماهای او در این فیلم یک مرغداری بزرگ خالی از مرغ و زنگزده است که بلافاصله تصور یک مرغداری زنده و پر از جنب و جوش مرغان را در ذهن ما تداعی می کند، بی اینکه قضاوتی منفی در این باره به ما بدهد. به این ترتیب خارج شدن انسان از وجه انسانی خود حین کار و کشتار و ... همگام با ماشین ها بد هم نیست بلکه لازم است و اگر نباشد ما نمی توانیم میلیاردها آدمی که حیاتشان به این نان روزانه وابسته است را تامین غذایی کنیم و اتفاقا هر جا چنین خط تولید پیشرفته ای نیست ما با مشکل مواجهیم. کافی است شیوۀ شکار سنتی را کنار این فلج مغزی بی درد و مکانیزه بگذارید و بعد بگویید که کدام یک بهتر است. ما در مستند «نان روزانۀ ما»، با یک چرخۀ محتوم و ناگزیر و مبارک بین انسان و حیوان مواجهیم که در جهت نشان دادن تقابل و نابودی نیست، بلکه فرایند شئ وارگی و خارج شدن از وجه اصلی را با هدف بقای گونه های مختلف، به بهترین شکل نشان می دهد. /

کد خبر 315655

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.