فیلسوف شفاهی برآمده از سردوراه

سید احمد فَردید با نام اولیه سید احمد مهینی یزدی که در سال ۱۳۱۸ به فردید تغییر یافت، از متفکرین برجسته معاصر بود.

به گزارش ایمنا، فردید در سال ۱۲۸۹ در شهر یزد متولد شد. او خود را بچه «سر دوراه» مینامید. سر دوراه محلهای است در یزد که سید احمد، دوران کودکیاش را در آنجا گذراند. در همان محله، دوره تعلیمات سنتی یعنی زبان و ادبیات عرب و مقدمات علم معقول و منقول را آموخت. به توصیۀ پدر در ۱۲ سالگی به یادگیری زبان فرانسه پرداخت و همان سالها با اشتیاقی وصف‌ناشدنی ریاضیات و هندسۀ قدیم و جدید را نیز فراگرفت. سید احمد نوجوان در ۱۴ سالگی با تسلط بر زبان عربی و فرانسه، آفاق نوینی را به روی خود گشود و برای ادامه تحصیل در سال ۱۳۰۵ به تهران آمد. فردید سپس به دارالفنون رفت و در سال ۱۳۰۷ تحصیلات متوسطه را به پایان رساند. در همین ایام در درسهای بعضی از علمای آن زمان از جمله آیت الله تنکابنی، سید کاظم عصار و شریعت سنگلجی نیز شرکت کرد. فردید در تهران به یادگیری زبان آلمانی پرداخت و در همین دوران با استفاده از قانون تحصیلات جهشی در عرض یکسال، موفق به اخذ دانشنامه لیسانس در رشته فلسفه از دانشگاه تهران شد. او همچنین پس از فارغ التحصیل شدن از دانشسرای عالی در آن مدرسه و نیز در دبیرستان‌های مختلف تهران تدریس کرد.

فعالیت در شعبه پژوهش جامعۀ معلمان ایران نیز از دلمشغولیهای آن ایام فردید بود. او هم مانند بسیاری از جوانان آن زمان تجددخواه بود. مدتی به «گوستاو لوبون» و چندی نیز دلباخته اندیشه های «هانری برگسون»، فیلسوف فرانسوی شد و حتی به گفته خودش کتابی هم از برگسون ترجمه کرد، اما در آخرین لحظات جلو چاپ آن را گرفت.

رفاقتی دیرینه با هدایت

در همین سالها، فردید با «صادق هدایت» آشنا شد و دوستی آنها تا اواخر عمر ادامه پیدا کرد. ارتباط و رفاقتی که دو سوی دو جریان را به هم پیوند میزد. از یک سو نویسندهای با ادبیات نوین و از سوی دیگر فیلسوف فلسفهپرداز جدید. فردید درباره این آشنایی که تاثیر بسزایی در منظومه فکری اش داشت می گوید: «در هنگام آشنایی و دوستی با هدایت من هم دبیر بودم، و هم دانش پژوهی کوشا. چون جز فلسفه رشته های دیگر چندان چنگی به دلم نمی زد و اشتغال به فلسفه را هم جدی گرفته بودم از همان آغاز کار دریافتم که تعاطی فلسفه جدید بدون نگرشی در فلسفه اسلامی معنی نخواهد داشت. از این روی در آن زمان همراه با فلسفه جدید به فلسفه قدیم نیز می پرداختم و در آن فرو می رفتم. در این رهگذر هدایت از کسان انگشت شماری بود که مرا در کار خود تشویق می کرد و او تا بدان پایه پاکدلانه و گرم بود که در زندگی من تاثیر بسیاری نهاد».

گرمای رابطه فردید و هدایت روزبهروز افزون شد و به این جمع، دوستان دیگری نیز پیوستند. «مظفر بقایی» و «حسن شهید نورایی» که هر دو در مجله «سخن» که به سردبیری «پرویز ناتل خانلری» منتشر میشد، قلم میزدند. فردید در شورای سردبیری «سخن» شرکت میکند و از آنجا با «یحیی مهدوی»، اولین رئیس گروه فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تهران آشنا شده و مهدوی مقدمات تدریس فردید در دانشگاه را فراهم میکند. اینچنین نام فردید با انتشار مقالاتی در مجلۀ «سخن» بر سر زبانها میافتد. اما این مقالات که سه مورد بیشتر نبود طی سالهای ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۵ منتشر شده است. اولی با عنوان اصلی «از کانت تا هایدگر» و عنوان فرعی «از آلبرت کبیر تا کانت»، دومی تحت همان عنوان کلی «از کانت تا هایدگر» و عنوان اصلی «درآمد به فلسفه معنوی کانت» و سومی ذیل عنوان «نگاهی به نمود شناسی معاصر» و عنوان فرعی «ادموند هوسرل» منتشر شده است.

مهاجرت

فردید در سال ۱۳۲۶ ابتدا به فرانسه و سپس به آلمان میرود و در دانشگاه سوربن و هایدلبرگ به ادامۀ تحصیلات و تحقیقات خود میپردازد، اما مدرک دکتری دریافت نمی کند. از اواخر دهۀ سی و اوایل دهۀ چهل، فردید نگاه ویژۀ خود را به منصۀ ظهور میرساند. پس از بازگشت به ایران، در دانشکدههای ادبیات و الهیات دانشگاه تهران مشغول تدریس میشود و از رهگذر آشنایی با زبانهای کهن یونانی، لاتین، سنسکریت و پهلوی همچنین تاریخ فلسفه، انسان شناسی فلسفی و فلسفه های اگزیستانس با حضور در مجامع فرهنگی، به نشر افکار خود میپردازد.

جلال آل احمد، فردید، غرب زدگی

در سال ۱۳۳۸ فردید، تعبیر «غربزدگی» را با توجه به مقدمات حکمی و فلسفی آن، مطرح می‌کند. او در سال ۱۳۴۰ در جلسات «شورای هدف فرهنگ ایران» حضور پیدا میکند که جلال آل احمد هم در آنها حاضر است. آل احمد به فردید علاقه مند می شود و کتاب «غربزدگی» را می نویسد. هرچند فردید معتقد بود که آل احمد این اصطلاح برساختۀ او را درنیافته‌ است. البته باید تاکید داشت که این مفهوم غرب زدگی طبیعتاً به مرور زمان شکل گرفته است و لذا می توان در دوره هایی تعبیرهایی از غرب زدگی یافت که با این تقسیمات کاملا سازگار نیستند و در آنها معنایی نسبتا متفاوت مراد شده است.

فردید در هفتمین کنگره خاورشناسان در مرداد سال ۱۳۴۶ در میشیگان ایالات‌متحده آمریکا شرکت کرد و سخنرانی‌ای با عنوان «معانی هیبت و سبحان الله» در تصوف اسلامی ایراد کرد که هیچ گاه مکتوب نمی شود. از دیگر حضار ایرانی که در این کنگره شرکت داشتند می توان از «احسان نراقی»، «مجتبی مینوی»، «سید حسین نصر»، «ابوالحسن جلیلی»، «محمد مقدم»، «عباس زریاب خویی»، «عزت الله نگهبان»، «علی اکبر جعفری» و «ایرج افشار» نام برد.

شیوه تدریس

فردید در تدریس نیز شیوه خاصی داشته و این نیز سبب جلب توجه دیگران می شده است. او در بسیاری از مواقع کلاسش را با ذکر واقعه یا حادثه ای اجتماعی یا سیاسی آغاز می کرده و سپس به بیان نظر خودش می پرداخته است. فردید کلماتی بهکار میبرد که یا خودش آنها را وضع کرده بود یا پیش از آن کمتر کسی به گوشش خورده بود. سخنانی درباره علم حضوری و علم حصولی، عقل جزئی و عقل کلی، سوبژکتیویته، امانیسم، ترس آگاهی، مرگ آگاهی، دل آگاهی، حقیقت و کشف حجاب با اشارتی به ریشه شناسی کلمات از یکسو و هیدگر و حافظ از سوی دیگر. در کتابخانۀ شخصی او امروز چندصد جلد از فرهنگهای زبانهای مختلف بهچشم میخورد که فردید در حاشیۀ آنها ریشههای لغات و اصطلاحات را کاویده‌ است. حتی تحقیقات او در زمینۀ ریشۀ کلمات و اصطلاحات در زبانهای قدیم موجب شد که فرهنگستان زبان از او برای تحقیق و تدوین یک دوره فرهنگ اصطلاحات فلسفی دعوت کند.

از دریابندری تا مهرجویی، گرداگرد فردید

در اطراف فردید اندک اندک حلقه ای از فضلا تشکیل می شود که به اندیشه های او توجه داشتند. «رضا داوری اردکانی»، «جلال آل احمد»، «داریوش شایگان»، «احسان نراقی»، «داریوش آشوری»، «ابوالحسن جلیلی» و «امیر حسین جهانبگلو» از این جمله اند و گفته شده کسانی دیگری همچون «شاهرخ مسکوب»، «نجف دریابندری» و «داریوش مهرجویی» نیز در آن جلسات شرکت می کردند که این جلسات به «فردیده» مشهور می شود.

تدریس در دانشگاه...بازنشستگی

سال ۱۳۴۷ فردید به رتبه استادی ارتقاء یافت و در دانشکده ادبیات نیز همانند دانشکده الهیات به تدریس در دوره‌های فوق لیسانس و دکتری پرداخت. دکتر فردید در تیر ماه ۱۳۵۱ بازنشسته شد. پس از پیروزی انقلاب، پیشنهاد داد که تدوین قانون اساسی را به او بسپارند و از جمله در کنگره ای با عنوان «کنگره مسلمانان معتقد به پیش نویس قانون اساسی» در دانشگاه تهران شرکت کرد و به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان و استادان دانشکدۀ ادبیات و حقوق دانشگاه تهران در سخنرانیهایی به شرح و بسط مفاهیم سیاسی و تعبیرات نظری و نقد دیدگاههای غربی پرداخت.

بنیاد حکمی و فلسفی دکتر احمد فردید

منزل فردید در کوچه مهربان خیابان صبای شمالی در سال ۱۳۷۶ با کمک شهرداری تهران به بنیاد حکمی و فلسفی دکتر احمد فردید تبدیل شد که به ترویج اندیشه های او و برگزاری کلاس و نشر کتاب می پردازد. فردید در سالهای گوشهنشینی خود مجموعۀ یادداشتها و حواشی مفصلی بر فرهنگهای مختلف ریشه‌شناسی زبانهای اروپایی و فرهنگ معجمالوسیط نگاشت که در آن ریشۀ کلمات عربی را با ریشۀ زبانهای هند و اروپایی مقایسه کرده و نتایج آن را به رشتۀ تحریر در آورده‌است. البته این آثار تا کنون منتشر نشده و در بنیاد او نگهداری می شود.

فردید، فیلسوف شفاهی

فردید را به ننوشتن میشناسند و به او عنوان «فیلسوف شفاهی» لقب داده اند. اما شاید بهترین مدخل برای ورود به اندیشه های فردید آشنایی با مبادی ای باشد که فردید فهم خاصی از آنها داشت و بر اساس فهم و تفسیر خاص خود آنها را به یکدیگر پیوند می داد و آن را مبنای دیگر اندیشه هایش می ساخت. یکی از این مبادی عرفان اسلامی است و فردید به نحو خاصی دلبسته عرفان نظری ابن عربی بود و به آراء او توجه داشت.

مبداء دیگر تفکرات او مارتین هیدگر بود. فردید از دیرباز دلبسته هایدگر بود و خود را با او همسخن می دانست. خود فردید گاه می گوید من و هایدگر فلان مسئله را همواره می گوییم. گاه از روش خود که منطق هرمنوتیک است سخن می گوید و گاه خود را کاملا هم آوای هایدگر می بیند. مبداء سومی که به نوعی حاصل جمع دو مبداء پیش در علاقه ای دیگر بود توجه به ریشه شناسی کلمات یا به تعبیر فردید اسم شناسی بود. فردید از سنت آلمانی و آموزگار معاصرش هایدگر توجه به ریشه شناسی کلمات و معانی آنها در کاربردهای کهن را آموخته بود و از سنت اسلامی و آموزگار کهنش هایدگر فراگرفته بود که اولا اسماء را خداوند به آدمیان آموخته است و ثانیا اسماءالله اهمیتی خاص دارند و عالم چیزی جیز تجلی آنها نیست. این آموخته را با هم جمع کرده بود و به تصور خاصی از اتیمولوژی رسیده بود.

احمد فردید ۲۵ مردادماه ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.

کد خبر 315149

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.