«دست های رنگی» را رها کنید، میراث فرهنگی مان در معرض نابودی است

خبری را که مدتی قبل به سرعت نور در فضاهای مجازی منتشر شد و درنهایت واکنش عالی‌ترین رتبه میراث فرهنگی استان اصفهان را درپی داشت، بخاطر دارید.

به گزارش ایمنا، خبر از این قرار بود که "آهای مردم، مسئولین کجایید که عده‌ای در اصفهان، شهر تاریخ و هنر که خشت خشتش را از قرن‌ها پیش معمارها و بناها روی هم گذاشتند، با بی هنری، در و دیوار را رنگی می کنند و کم‌کم دارد به تخریب آثار تاریخی منجر می شود، تا دیر نشده اطلاع رسانی کنید"!

داستان چنین بود که چهار نفر رفیق با دست های رنگی‌شان، کوچه سنگ‌تراش‌ها و همچنین کف‌پوش، گذر کناری ساختمان توحیدخانۀ دانشگاه هنر اصفهان در خیابان استانداری را رنگین کردند و نشانه چیزی نبود جز رد انگشتان دست! فکرش را که می کنم می بینم واقعاً کار سختی هم بوده است که روی این گذرها را با دست نشانه بگذارند! درست مانند این است که بجای قدم زدن معمول با پا، آمده اند و وارونه با دست قدم زده اند و هربار دست ها را در رنگی فرو برده اند و نقشی از آن بر روی دیوار و کف‌پوش کوچه زده اند! البته در این دنیایی که همه چیزش وارونه شده است و حتی آدمها نیز وارونه اند و هیچکس در جای خودش نیست و جایگاهی هم ندارند، شاید راه رفتن با دست آنقدرها هم کار سختی نباشد ...

به هر روی قصد من از این گزارش، نفی کردن حرکت موسوم به "دستهای رنگی" نیست، هرچند که برایم قابل تأیید هم نیست. می دانم این سخن به مذاق بسیاری از آنان که خود را کارشناس میراث فرهنگی می دانند و بر سر تا پایِ حرکت دست های رنگی پُتک‌ها زدند و نعره ها کشیدند، خوش نمی آید، این را خوب می دانم... اما می نویسم چون بسیاری از آنان که بر عاملان دست های رنگی فریاد می زنند یادشان رفت آن سوی دست های رنگی، آنسوی گذر سنگ‌تراش‌ها و توحیدخانه، آنسوی شهر اصفهان و آنسوی استان، حادثه ها برای میراث بخت‌برگشتۀ تاریخی‌مان می افتد و کجاست فریادی که زده شود و پُتکی که بر سر عاملان تخریب‌ها فرود آید!

در این نوشتار به فراموشی آدمها می پردازم، به اینکه آدمها چه زود یادشان رفته است که چندی قبل صحبت از بد و بدترها کردند و رفتند! یادشان رفت بد چیست و بدتر کدام است! حالا برای همین آدمها، دست های رنگی چهار رفیق شده است پُتک تخریبگر آثار تاریخی! اما بلدوزرهایی که به قصد تخریب به جان تاریخ و میراث می افتند فراموش می شوند! این فریادها در کجا که باید زده بشود و نمی شود! خدایا! آدمها کجا نعره می کشند درحالیکه این فریادها جای دیگر ضرورت بیشتری دارند! اما جالب، نتیجۀ فریاد است...فریاد بر سر چهاررفیقِ دست‌رنگی نتیجه داد و این بخت‌برگشته ها ملزم به پاک کردن نشانه های وارونه قدم زدنشان شدند و گذر کناری ساختمان توحیدخانه و همچنین کوچه سنگ‌تراش‌ها و دیوار رنگی پاک شد، اما فریاد بر سر عاملان تخریب در جای جای سرزمین‌مان به سختی نتیجه می دهد، خیلی سخت و شاید هم در این موارد باید گفت آنچه البته بجایی نرسد فریاد است...

بگذریم... خبر وارونه قدم زدن چهار رفیق دست‌رنگی بر روی گذر کناری ساختمان توحیدخانه که البته بخشی از دانشگاه هنر اصفهان است، و همچنین گذر سنگ‌تراش‌ها به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و چه بسیار بودند مردم، مسئولین و کارشناسانی که به شدت به نفی آن پرداختند. مرمتگر، موزه‌دار، باستان شناس، معمار و مهندسین عمران و شهرساز و بسیار بودند افرادی که بصورت جدی این اقدام را نکوهش کردند.

یکی تأسف می خورد که "چطور اجازه دادند؟ " آن یکی نوع رنگ را تحلیل می کرد که "ظاهراً از رنگ اکریلیک استفاده کردند که دوام زیادی هم دارد و پاک کردنش سخت است"، دیگری با طعنه از این اقدام به عنوان هنر یاد کرد و گفت "امیدوارم جلویش گرفته بشود که اصفهان و بناهایش فقط چنین هنرمندانی را کم دارد! " کارشناسی می گفت "هر دم از این باغ بری می رسد، تازه تر از تازه تری می رسد"، و دیگری هم اظهار کرد "یعنی هیچ کس نیست جلوی اینها را بگیرد؟ پس سازمان میراث فرهنگی چکاره است که جلوی چنین افرادی را بگیرد! " یکی هم در پاسخ می گفت "ای بابا میراث فرهنگی که مخصوصاً سرش را کرده زیر برف که هیچ چیزی را نبیند". گفتگوها بسیار بود، نقد و نکوهش ها شدت می یافت، یکی که انگار هنوز باورش نشده بود گفت "واقعاً که جای تاسف دارد، حالا مطمئن هستید که چنین اتفاقی دارد می افتد؟ یعنی انسان با این حد پایین شعور هم داریم! " دیگری پاسخ داد که "من هم خبر نداشتم. از طریق همین فضاهای مجازی متوجه شدم. "

یکی تأکید می کرد "میراث فرهنگی در بی توجهی ید طولایی دارد" و آن دیگری گفت "من خودم دانشجوی میراث هستم، این بی توجهی ها گریه آدم را درمی آورد". اینجا بود که برخی کارشناسانی که جای پای محکمی در اداره کل میراث فرهنگی استان داشتند، تصریح کردند که "چرا هر اتفاقی که می افتد پای میراث را وسط می کشید!؟ یک چنین عملی ممکن است در هرگوشه ای از شهر اتفاق بیفتد. اما با اطلاع رسانی ها می شود پیگیری و جلوگیری کرد، الان برای شعارنویسی‌های پل‌ها بارها میراث و شهرداری و نیروی انتظامی وارد عمل شدند، به این نتیجه رسیدند که باید فرهنگ سازی کرد و با بگیر و ببند کار حل نمی شود". و دیگری به این نظر اینگونه پاسخ داد که "آقای عزیز حراست از بناهای تاریخی وظیفه چه کسی میتواند باشد؟ حرف شما کاملاً صحیح است اما اگر کسی فرهنگش را نداشت چکار باید کرد! "

کارشناس دیگری به دفاع از اداره میراث پرداخت و می گفت "واقعاً متاسفم که بعضی از افرادی که اتفاقاً کارشناس هم هستند اما از راه دور فقط به قضاوت نادرست بسنده می کنند، یگان حفاظت میراث فرهنگی امروز صبح در محله سنگ تراشها حضور داشته و اصلاً همچین موردی مشاهده نشده ولی حدود ظهر به محض اطلاع از موضوع یگان حفاظت مجدداً به محل اعزام شده. حتی با وجود اینکه از محل دقیق اطلاعی در دست نبود باز هم یگان برای سرکشی مراجعه کرده است". یکی دست های رنگی را شایعه خواند و گفت "دیدید که فقط یک شایعه بود! من به یکی از دوستان گفتم چنین چیزی فقط یک شایعه می تواند باشد چون مردم هم تا این حد بی قید نیستند! " آن یکی به دنبال اطلاعات بیشتر بود و می گفت "کسی از دوستان هست که اطلاعات دقیق داشته باشد و از قضیه کاملاً مطلع باشد؟ "

در این میان بود که باز هم صحبت از فرهنگ و دفاع از اداره میراث فرهنگی شد و فردی ایراد سخن کرد که "حراست وظیفه همه ما هست، میراث فرهنگی بنظرتان چه کسانی هستند؟ همین مردم، من و شما، فرقی ندارد، وقتی یک اثر جزو میراث فرهنگی می شود، اثر ملی یعنی سرمایه همه مردم ایران. چرا همه وظیفه را می اندازیم به دوش میراث! الان چندین گروه خودجوش هستند که زباله جمع می کنند و یا حتی تذکر می دهند، این مگر وظیفه شهرداری نیست؟ ولی فرهنگ و اخلاق ایجاب می کند که مردم داخل بشوند و با حرکت فرهنگی و نه با خشونت بلکه با نشان دادن راه درست، فرهنگ سازی کنند. " دیگری تأکید می کرد "بنده خودم در ارگان های اجرایی فعال هستم اما بعضی افراد باید با قانون سر و کار داشته باشند، حراست این بناها بر عهده ماست اما گاهی دوستان اداره میراث با افرادی سر و کار دارند که از بنای تاریخی بهره برداری می کنند، اما هنوز فرهنگ نگهداری اش را نمی دانند و رعایت نمی کنند و حراست را وظیفه میراث می دانند! " و آن یکی انگار که از پشت تریبون فضای مجازی فریاد می زد که "باید کار ریشه ای بشود و قانون های محکمی اعمال کنند."

یکی با حالت دفاع از حرکت دست های رنگی اما دفاعی توأم با احتیاط اینگونه سخن گفت که "ببینید، می گویند موسیقی ما به ابتذال و نابودی رفته است، اما من اعتقادی ندارم چراکه مسیری هست که باید برود تا به غنا برسد، شاید ۵۰ سال پیش باید این اتفاق می افتاد. در همه هنرها ببینید در۵۰ سال پیش چه تحولاتی رخ داد و الان به کجا رسیده اند!؟ حالا این ها هم نشانه نمودها و حرکت های فرهنگی جامعه ای هستند که این آثار تاریخی به واسطه آن ها حفظ شدند." دیگری پاسخ داد "برای تبدیل شدن یک مکان در محله به یک خاطره جمعی، نشان‌دار کردن آن مکان به وسیله گروهی همدست و همداستان از ساکنان محله، یکی از راه هایی است که دفتر تسهیلگری سنگلج آن را شناخته و محک زده است. کودکان و نوجوانان محله سنگلج هر وقت که به دستهای خودشان نگاه می کنند به یادِ مکانِ نشان دار شده در گذر در خونگاه امیر مغفوری و آن خاطره جمعی و تجربه با هم ساخته شان می افتند. حال این رویداد که در اصفهان توسط کودکان دیروز و یا کودک درون بزرگسالان امروز رخ داده با چه هدفی بوده را باید جویا شد و آسیب شناسی نمود."

و باز هم پاسخ دادند که "این حرکت با تحول در عرصه یک خط مشی هنری کاملا متفاوت است" و آن یکی هم ادامه داد "اینها می توانستند برای اینکار از شهرداری اجازه بگیرند، وگرنه من این کار را با چسباندن برچسب لوله بازکنی ها بر دیوار یکی می دانم" اما دیگری گفت "به نظرم الزامی برای این مجوز وجود ندارد". آن یکی گفت "اینطوری هرج و مرج به وجود می آید! "و پاسخ گرفت که "گاهی هرج و مرج مقدمه نظم است". باز هم تاختند که "یعنی بنظر شما این را باید از زمره هنرهای خیابانی یا گرافیتی قرار داد؟ چیزی به نام نقاشی انگشتی؟" و پاسخ گرفت "بله صد در صد. مگه "بنکسی" از کسی اجازه می گیرد!؟ کار دیوارنگاری را پیاده می کند، اولش به نظر هرج و مرج می آمد" و تاختن ها ادامه داشت "پس با دیوار نگاره هایی که به بدنه سی و سه پل می کشند هم کاری نداشته باشیم چون هنرشان درحال پیشرفت است! "

یکی تصریح کرد "چه چیزی هنر هست و چه چیزی در زمره وندالیسم دسته بندی می شود!؟ " دیگری نظر داد که " این شهر بنظر من آنقدر دیوار و کف و سقف دارد که می توانند روی اثر تاریخی این کار را انجام ندهند، نباید بگوییم این یکی چون ارزشش کمتر است پس مشکلی ندارد!" اما دیگری به گونه ای خاص از حرکت دست های رنگی دفاع کرد که "متاسفانه ما هنوز بر سر ارزش گذاری ها دچار مشکل هستیم، هر بدنه لزوما دارای ارزش نیست. چرا قشر ما بر سر حفظ یا ارزش نهادن به بدنه هایی هستند که فاقد حتی ارزش حفظ هستند چه برسد به ارزش تاریخی که ندارند! " و پاسخ گرفت که "اصلا بسیار منظر بدی شده است! آن رنگ پاشی‌های علامت دست روی بافت تاریخی! اصلا هنری که با بنا و بافت و هویتش سازگار نباشه خوب نیست."

یکی گفت "در غرب اگر زایش هنر هست این هنر جدید با خط خطی کردن هنرهای پیشین جا برای خودش باز نمی کند" دیگری هم افزود "یادگار نویسی با هنر خیابانی فرق می کند. منش و انگیزه پشت هر عمل را باید سنجید". کارشناسی دیگر اظهار نظر کرد که "من عکسی دارم روی سی وسه پل از همین هنر خیابانی، نه یکی بلکه چندین جای پل. پس وندالیسم از نظر شما چیست؟ " باز هم دفاعی محتاطانه از دستهای رنگی ذکر شد که "تعریفی که از وندالیسم ۴۰ سال پیش می شد با چیزی که الان می شود فرق دارد".

دیگری به شدت این حرکت را نفی و نهی کرد با ابیانه قیاس کرد و ادامه داد "رنگی کردن دست و کوبیدن به در و دیوار نه تنها راه حل چاره نیست بلکه افزودن به مشکلات و معضلات جامعه است. جز هدر دادن وقت و هزینه و مغشوش کردن ذهن عابران پیاده و ساکنان محله هیچ سودی ندارد؟ تقلید کلیشه ای از خارج که آن نقاشی روی بدنه قلعه که نهایت... ت.!؟ شما بگویید چه فایده و چه پیامی دارد؟ هر جایی از کشورمان برای خودش هویتی دارد. مثلاً چون ابیانه سرخ است ما هم بیاییم کوچه هایمان را آبی کنیم!؟ هزار اثر کف دست بر روی آجر فرش توحیدخانه در کنار آن مشبک آجری با رنگهای متنوع دهن کجی به توحید خانه و یا محله جلفا نیست؟ چرا این آقایان نمی روند دیوارهای خانه هایشان را رنگ‌کاری کنند. کمی فکر کنید و با اساتید دانشگاهی و یا با پیشکسوتان میراث مشورت کنید! دوستان معلوم است ما به کجا می رویم؟ اگر این اساتید را قبول ندارید برویداز استاد کاران معمار بپرسید. مطمئنم اگر این استادکاران و معماران در حال اندود گاهگل باشند با همان دستانشان به سر و صورت شماها می کوبیدند و این حرکتها را نهی خواهند کرد. "

یکی تأکید کرد که "این که هنر نیست. اگر باشد لطف کنید اطلاع رسانی کنید تا واحد درسی به رشته هنر اضافه کنند. شاید با این کارها می خواهید سبک جدیدی ابداع کنید یا اعتراض جدید به میراث و شهرداری!؟ اصلا باور کردنی نیست جوانان خلاق و هنرمند اصفهان دست به اینکارها بزنند! لااقل این هزینه و وقت و انرژی با همکاری شهرداری و میراث که بدنه سازی کوچه سنگ تراش ها و تبریزی ها را شروع کرده بودند را ادامه می دادید نه اینکه زمینه را برای چند بساز و بفروش ناآگاه بی فرهنگ مهیا کنید که راحت بتوانند مجوز تخریب بگیرند. در غیر اینصورت لطف کنید اینگونه کارها را روی دیوار خانه خودتان انجام بدهید".

این نهی ها نفی ها ادامه داشت و دیگری گفت "هیچ فردی عمق فاجعه اینگونه حرکت های بی پایه و اساس مخصوصا روی بافت و بدنه قدیم را درک نمی کند، به جز دوستانی که با جان و دل سعی در حفظ این آثار دارند. " دیگری تأیید کرد و افزود "واقعا چرا این حرکت ها را روی بدنه های نامانوس سیمانی و بتنی انجام نمی دهند!؟ بافت های خودساختۀ بی هویت که حتی یک مسیر مشخص در ساخت و سازشان نمی بینیم، نه اصالتی نه ریشه ای. مخدوش کردن آثار چه با ارزش چه بی ارزش در محدوده های ثبت شده و یا دارای ارزش معماری سنتی یک عمل کاملا بی منطق غیر قانونی است. و از همه مهم تر تقلید از دیگران. همان چیزی که در سطح شهرهای ایران بی رحمانه! در حال وقوع است. بافت هایی مصنوعی جداره هایی تقلیدی خانه هایی بی هویت! " و باز هم گفتند "هنرهای خیابانی متفاوت از وندالیسم است و باید گفت خط خطی کودک درون یک بزرگسال بر دیوار شهر هم اسمش هنر خیابانی نیست. "

خلاصه اینکه موضوع دستهای رنگی ازسوی مردم، مسئولین و کارشناسان با شدت بسیار نهی شد، تا جایی که مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان تصریح کرد: بدون شک بافت تاریخی هر شهر و منطقه واجد ارزش تاریخی بوده و تنها ادارۀ کل میراث فرهنگی می تواند نسبت به هرگونه تغییر و یا دخل و تصرف در آن اظهار نظر کند.

فریدون اله یاری گفت: پس از اطلاع از این حرکت، یگان حفاظت و کارشناسان اداره کل میراث فرهنگی به محل اعزام شده و بررسی ها نشان می دهد که برخی از شهروندان نادانسته به رنگ آمیزی دیواره سر در یکی از خانه های قدیمی این محله پرداختند.

وی با تصریح به این نکته که خانه مذکور چندان واجد ارزش تاریخی نبوده، افزود: اگر چه سر در مذکور از ارزش تاریخی بالایی برخوردار نبوده، لکن مطابق با نص صریح قانون هرگونه تغییر و یا دخل و تصرف یا حتی رنگ آمیزی در بافت تاریخی بدون هماهنگی ادارۀ کل میراث فرهنگی غیر قانونی است و خاطیان مورد پیگری قضایی قرار خواهند گرفت. لذا شایسته است شهروندان جهت ارائه هنر خود به نهادهای ذی ربط مراجعه نموده و فعالیت های خود را از آن طریق پیگری نمایند.

و درنهایت در گزارش اداره کل میراث فرهنگی استان چنین آمد که پس از واکنش اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان و همچنین همدلی فزاینده شهروندان، دوستداران میراث فرهنگی، در یک پویش مردمی با هماهنگی ادارۀ کل میراث فرهنگی استان اصفهان سر در مذکور توسط شهروندان دوستدار میراث فرهنگی در حال پاکسازی قرار دارد.

اما...

نشانه های وارونه قدم زدن چهار رفیق بر روی گذر سنگ‌تراش‌ها و دیوارش و همچنین گذر کناری ساختمان توحیدخانۀ دانشگاه هنر اصفهان پاک شد، اما هیچکس فریاد نزد که چه بسیار بدترها وجود دارند که آنجا نص صریح قانونی که اینهمه کارشناس به آن اذعان داشتند رعایت نمی شود و کجاست فریادهایی که باید زده شود! هیچکس فریاد نزد شما که پیش از این فریاد کشیدید که باید میان بد و بدتر، بد را گزینش کرد حالا کجا هستید!؟ کجا هستید که یادتان رفت دست های رنگی بدتر نیست! یادتان رفت که احداث پارکینگ طبقاتی در حریم ارگ علیشاه نیاز به فریاد دارد، یادتان رفت که با پیکور به جان بازار تاریخی کرمان افتاده اند و بافت تاریخی شیراز یکی پس از دیگری خراب می شود! یادتان رفت که آنچه بدتر است ویرانی مدرسه عبدالله خان تهران است و حال ناخوش گورستان پیر بَنکی کازرون که سنگ گورهایش مورد دستبرد قرار می گیرد! یادتان رفت تندیس بزرگ مردان سرزمینم و کاشی ها و کتیبه ها و گل میخ ها و کوبه و آئینه کاری و گچبری ها به سرقت می رود!

انگار نمی دانند آنچه بدتر است وضعیت وخیم نگهداری از آتشکده ری است و واگذاری غیرقانونی غار علی صدر به بخش خصوصی! نمی دانند بدتر، یادگاری های روی کاخ ناصرالدین شها در شهرستانک است که دارد زیر این نامرامی می پوسد! بند امیرزرقان شیراز است که نفس هایش بند آمده! انگار فراموش کرده اند دستهای رنگی اگرچه بد است اما بدتر از تهدید سرای میخچی شهر رشت نیست! بدتر از حال و روز آسیاب آبی کهک نیست که در لابه‌لای برج های بلوار مرزداران مخفی است! بدتر از وضعیت بازارچه حاج قاسم نیست! دستهای رنگی شاید بد باشد، اما بدتر از مویه های بزرگترین کلیسای کاتولیک ایران(عذرای توانا) در تبریز و در تیررس تخریب قرار گرفتن بافت تاریخی سمنان نیست! و البته بدترها باز هم هستند... آن ها را دریابیم.

موضوع "دستهای رنگی" قابل اهمیت است، اما باید بدانیم کدام کوی و برزن و کدام کف‌پوش و کدام گذر ارزش تاریخی دارد و کدام واجد ارزش نیست، باید بدانیم با حرکت دستها کدام ارزش از بین می رود و حاصل چیست؟ باید بدانیم نفی و فریادِ صِرف بدون لحاظ کردن اهداف، کار عبثی است. یادمان باشد اگر بد و بدتری در گزینش‌هایمان داریم اینجا نیز باید نمود یابد.

*در این گزارش از نمونه های دیوارنگاری صرفاً برای تلطیف فضای گزارش استفاده شده است و کاربرد این تصاویر به معنای تأیید یا نفی حرکت دستهای رنگی نیست.

گزارش از شیرین مستغاثی

کد خبر 312276

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.