به گزارش گروه جامعه خبرگزاری ایمنا، زنی 25 ساله ناراحت و آشفته وارد اتاق مشاوره شد و تقاضای کمک کرد و گفت: همسرم یک آدم عصبی و تندخو است، چند سال است که او را تحمل می کنم اما دیگر طاقتم تمام شده و نمیتوانم زندگی با او را این گونه ادامه بدهم.
این زن جوان گفت: زمانی که 16 سال بیشتر نداشتم با پرویز که 22 سال داشت ازدواج کردم، چون زیر دست زن بابا بودم و خیلی زندگی سختی داشتم به همین خاطر به خواستگاری پرویز جواب مثبت دادم و با او که پدرش برایش یک مغازه سوپرمارکت دائر کرده بود ازدواج کردم.
او در خصوص مشکلی که با همسرش دارد، گفت: تنها مشکل من با همسرم عصبانی بودن اوست، همسرم از ابتدا بداخلاق و تندخو بود تا آنجا که به یاد دارم هیچ وقت به آرامی صحبت نکرده و تمام حرفها و درخواستهایش را با داد و فریاد و زورگویی بیان می کند.
پرویز در مقابل دیگران مرا مرتباً سرزنش میکرد و با خشونت کلامی خود من و فرزندم را مورد آزار و اذیت قرار می داد دخترم هم از حضور پدرش وحشت دارد.
ایجاد رعب و وحشت موجب اختلال در روابط زناشویی ما نیز شده است. پرویز سر هر چیزی فوری عصبانی میشود و دست به رفتار خشونتآمیز میزند و با فرزندم بدرفتاری میکند.
نمیدانم چکار کنم که دست از این کارها و رفتارهایش بردارد فرزندم از ترس شدید، دچار ناخن جویدن و شب ادراری شده و من هم دیگر تحمل این وضع را ندارم.
عدم بلوغ روانی و ناپختگی شخصیت همسر
کارشناس ارشد مرکز مشاوره آرامش گفت: یکی از عوامل زمینه سازی که باعث خشونت بین زن و شوهر شده است عدم بلوغ روانی و ناپختگی شخصیت همسراست.
وی افزود: خانوادههایی که نیاز مختلف اعضا خود را تامین میکنند احتمال بیشتری دارد که افراد سالم و رشد یافته تری را به جامعه تحویل دهند، عدم توجه به نیازهای فرزندان موجب عدم تعادل می گردد و در نتیجه احتمال بروز اختلال های روانی، اجتماعی وجود خواهد داشت.
روانشناس مرکز مشاوره آرامش تصریح کرد: همانطور که در این پرونده ملاحظه کردید عدم توجه به نیازهای زن در دوران کودکی و نوجوانی او را از نظر شخصیتی و روانشناختی فردی منفعل، حساس و زودرنج نموده که کمتر میتواند استرس و ناکامیهای مختلف زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی را تحمل نماید.
پرخاشگری نتیجه فقدان مهارتهای ارتباطی و اجتماعی
کارشناس ارشد مرکز مشاوره آرامش گفت: علاوه براین موضوع، فقدان مهارتهای ارتباطی واجتماعی باعث شده که همسر این زن فردی پرخاشگر و خشونت طلب باشد، پس بنابراین همسر این زن برای رسیدن به اهداف خود به صورت ناخودآگاه از خشونت استفاده میکند، چه بسا اگر در مراحل کودکی به نیازهای روانی و اجتماعی وی توجه میشد، کمتر دچار خشونت میشد.
خشونت خانگی ضربات جبران ناپذیری به خانواده و جامعه وارد میکند
وی با بیان اینکه خشونتهای خانگی باعث صدمات جبران ناپذیری برای خانواده میشود گفت: علاوه بر این خشونتهای خانگی آسیبهای روانی و اجتماعی زیادی بر زنان می زند و تاثیر بدی بر فرزندان میگذارد و کودکانی که درمعرض خشونت خانگی هستند به طور قطع در خطر افزایش ناسازگاری قرار دارند که در نهایت ممکن است در آینده همین کودکان به عنوان والدین یا مرتکب خشونت شوند ویا مورد خشونت واقع گردند.
این کارشناس و آسیب شناس مسایل خانواده اظهار داشت: به منظور رفع اینگونه تنشها در خانواده توصیه میشود در صورت وجود اختلاف و تعارض بین والدین، هرگز نباید درمقابل فرزندان با یکدیگر مشاجره و یا درگیر شوید، برای اینکه سلامت و بهداشت روانی فرزندان تامین گردد تا حد امکان نیازهای روانی و اجتماعی فرزندان را مرتفع کند.
به فرزندان آموزش دهید در صورت مواجه شدن با مشکل و بحران حاد در مراحل مختلف زندگی از تمام منابع حمایتی، اجتماعی و امکانانت محیطی برای حل بحران استفاده کنند. زوجها مهارت ارتباطی و اجتماعی برای برقراری رابطه منطقی و کارآمد را فرا بگیرند و والدین لازم است در مراحل مختلف زندگی مهارت کنترل خشم و مواجهه با ناکامی را به فرزندانشان آموزش دهند.
نظر شما