خوشا به حال کسی که قرآن استاد اخلاق اوست

آیت الله مظاهری معتقد است قرآن پیچ‌وخم‌های عرفانی و پیچ‌وخم‌های اخلاقی و پیچ‌وخم‌های تفسیری ندارد و خیلی شفّاف می‌تواند استاد اخلاق ما باشد؛ و خوشا به حال کسی که قرآن استاد اخلاق اوست.

به گزارش ایمنا، این مرجع عالیقدر در بیست و سومین جلسه درس اخلاق خود با موضوع ارتباط انسان با عالم هستی به بررسی جایگاه قرآن کریم در مسیر خودسازی و تربیت انسان پرداخت. مشروح سخنرانی آیت الله مظاهری را در ادامه می خوانید:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولی‌عصر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

بحث بیست و دوّم ما در هفته‌های گذشته راجع به انس با قرآن بود و در این باره مقداری صحبت کردم. خواندن قرآن به هر اندازه که بتوانیم، حفظ قرآن از روخوانی قرآن عالی‌تر و تفسیر قرآن و آشنایی به قرآن از اول تا آخر و عمل به قرآن.

بحثی که در جلسات گذشته جلو آمد راجع به این بود که قرآن کتاب اخلاق است و قرآن باید استاد اخلاق ما باشد. اگر شما آشنایی با قرآن پیدا کردید، استاد خوبی در خودسازی و تهذیب نفس پیدا خواهید کرد. برای اینکه قرآن کتاب اخلاق است بدون اینکه پیچ‌وخم داشته باشد. پیچ‌وخم‌های عرفانی و پیچ‌وخم‌های اخلاقی و پیچ‌وخم‌های تفسیری را ندارد و خیلی شفّاف می‌تواند استاد اخلاق ما باشد؛ و خوشا به حال کسی که قرآن استاد اخلاق اوست. قرآن حتماً او را به جایی می‌رساند. در آیات فراوانی قرآن وعده داده است که ما را از نظر اخلاقی به جاهای بالایی برساند و رفع صفات رذیله از ما بکند. این کار بسیار مشکلی است، امّا قرآن می‌تواند. ما را متخلّق به اخلاق و فضایل کند و این کار مشکلی است امّا قرآن می‌تواند. بالاتر از این ما را به مقام تجلیه و مقام فناء‌ و لقاء ‌برساند و این خیلی مشکل است، امّا قرآن می‌گوید من می‌توانم. بالاخره انسان برسد به جایی که سیر من الحق الی الحق کند. قرآن می‌گوید مشکل است، امّا من می‌توانم. لذا انس با قرآن می‌تواند انسان را برساند به آنجا که صفات رذیله را رفع کند و صفات خوب جایگزین آن کند. به قول قرآن شجرۀ طیبۀ قرآن در عمق جانش ریشه‌دار و میوه‌دار کند: «تُؤْتی‏ أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها»[1]؛ از میوه‌اش هم خود استفاده کند و هم دیگران.

قرآن همه چیز دارد: «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ء»[2]؛ «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ»[3]. به قول حاجی سبزواری«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» کپیۀ عالم وجود است. صدرالمتألهین می‌گوید من متخصص در مشّاء شدم و دیدم تاریک است، متخصّص در اشراق شدم و دیدم غرور دارد، تمسّک به قرآن و اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» پیدا کردم و آرام شدم. لذا مرحوم صدرالمتألهین گاهی در اسفار می‌فرماید: «و هذا المطلب الشریف الغامض اللطیف مما وجدوه و حصلوه بالکشف و الشهود عقیب ریاضاتهم و خلواتهم، و هو مما اقمنا علیه البرهان مطابقاً لکشف والوجدان»

البته اینها یک قطره از دریاست. حضرت امام جمله‌ای دارد که ندیده‌ام احدی داشته باشد و این جمله خیلی عالی و بالاست و قرآن را معنا می‌کند. می‌فرماید: قرآن اینست که پروردگار عالم در ازل تجلّی کرد، تجلّی ذاتی با همۀ اسماء‌ و صفاتش و حتّی اسماء‌ و صفات مستأثره و آنگاه قرآن پیدا شد. تجلّی دیگری کرد با همۀ اسماء‌ و صفات و حتّی اسماء ‌و صفات مستأثره و آنگاه اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» پیدا شد. این قرآن و اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» است. معلوم است تمسّک به اینها نجات است. معلوم است که اگر گمشده پیدا نشود، مصیبت است. لذا باید استاد ما قرآن باشد. باید همه جداً‌ تا می‌توانند قرآن بخوانند و تا می‌توانند قرآن حفظ کنند و قرآن را روان و از رو بخوانند و تا می‌توانند یک دوره تفسیر ببینند. الحمدلله تفسیر زیاد نوشته شده و در فراخور حال همه نوشته شده و واجب و لازم است که همه یک دوره تفسیر ببینند. معلوم است هرکه ندارد نقص دارد و نقص هم خیلی بالاست و اعراض از قرآن است و قرآن می‌گوید کسی که از من اعراض کند، در این دنیا یک زندگی چه‌کنم چه‌کنم و یک زندگی بدبختی دارد و در روز قیامت کور وارد صف محشر می‌شود. می‌گوید خدایا من که کور نبودم چرا در اینجا کور هستم؟ خطاب می‌شود در دنیا ما را فراموش کردی و در اینجا ما تو را فراموش کردیم: «قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی‏»[4]

خیال نکنید اینها مستحب است و از جمله رسومات و از جمله دستورات اسلامی است، بلکه خیلی بالاست. سر و کار داشتن با قرآن از اوجب واجبات است. در بحث‌های گذشته می‌گفتم جوان‌ها! یک ساعت در شبانه‌روز وقت روی تفسیر قرآن بگذارید. چند سال طول نمی‌کشد که شما حسابی یک دوره قرآن در ذهنتان می‌آید. یک ساعت از خوابتان بزنید و یک ساعت از کارتان بزنید و یا یک ساعت از این فیلم‌هایی که ذرّه‌ای استفاده ندارد و بعضی از آن‌ها هم حرام است، بزنید و روی تفسیر قرآن بگذارید. آنگاه همه مفسّر قرآن می‌شوید. دیگران زحمتش را کشیده‌اند. استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شبانه‌روز تنها روی این تفسیر المیزان کار می‌کرد. نه کمکی داشت و نه لجنه‌ای بود و آن وقت‌ها کمکی غیر فکر انسان هم نبود و بالاخره توانست یک دوره تفسیر تحویل جامعه دهد. تفسیر المیزان،‌ انصافاً تفسیر خوبی است. یک دوره قرآن است. در حالی که از نظر مالی در مضیقۀ عجیبی بود. اجاره‌نشین بود و از این خانه به آن خانه می‌رفت. از نظر مضیقه معیشت مجبور بود پنجشنبه و جمعه به تهران برود و تدریس کند و بتواند خرج و مخارجی برای خود و زن و بچه پیدا کند و در غیر پنجشنبه و جمعه بتواند تفسیرش را بنویسد. اینها عمداً‌ اینطور کردند برای اینکه به ما یاد دهند. علامه طباطبائی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تاریخ ختم تفسیرش را شب بیست و سوّم ماه مبارک رمضان زده است. مرحوم صاحب جواهر«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نیز تاریخ ختم جواهرش را شب بیست و سوّم ماه رمضان زده است. در حالی که می‌دانستند و به مردم گفته بودند که بهترین شب‌ها شب قدر و شب بیست و سوّم و بهترین آن آخر شب است. به تعبیر مرحوم صدوق«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که سؤال کردند بهترین اعمال چیست؟ فرمودند «مذاکرۀ علم».[5]  

من نمی‌خواهم شما علامه طباطبائی باشید، البته همه باید در قرآن چنین باشند. این بانوی اصفهانی که افتخاری برای اصفهان است، ‌یک دوره تفسیر به تنهایی نوشته است. در حالی که این خانم هم شوهردار بوده و هم بچّه‌دار بوده و هم خانه‌دار بوده است. یعنی سه کار مهمی که به دوش زن‌ها هست، ایشان داشته است. امّا خواست و یک دوره مخزن العرفان نوشت؛ یک دوره تفسیر که الان در چهارده جلد چاپ شده است.

در روز قیامت می‌گویند آقا و خانم چرا بلد نبودی قرآن بخوانی؟ می‌گوید نمی‌توانستم. مخزن العرفان بانو را جلو می‌آورند و می‌گویند چرا این خانم توانست؟! آنگاه گیر می‌کند و بعید است که قرآن و اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» شفاعت او را بکنند و ما تاشفاعت قرآن و شفاعت اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم»نداشته باشیم، نمی‌توانیم به بهشت برویم. احدی نمی‌تواند بهشت برود به جز با شفاعت اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» و جز با شفاعت قرآن. قرآن در سورۀ والصافات می‌فرماید: «وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ»[6]

یکی از شیعیان اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» حضرت ابراهیم است. در روایات می‌فرمایند نگاه به عالم بالا و به عرش خدا کرد و اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» را در آنجا دید. لذا نگفت خدایا مرا از اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم»قرار بده، بلکه گفت خدایا مرا از شیعیان اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» قرار بده و خطاب شد تو را از شیعیان اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» قرار دادم.[7] قرآن می‌فرماید ابراهیم شیعه علی بن ابیطالب«سلام‌الله‌علیه»است.

بنابراین خوب می‌توان کار کرد و نمی‌شود و نمی‌دانم و نمی‌توانم در قاموس انسان راه ندارد. اگر بخواهد می‌شود و اگر بخواهد می‌داند و اگر بخواهد می‌تواند. اگر نداند، نخواسته و اگر نشده، نخواسته و اگر نتوانسته، ‌نخواسته است. پروردگار عالم انسان را گل سرسبد عالم خلق کرده برای همین و این انسان اشرف همه موجودات است برای همین. قرآن می‌فرماید عالم وجود را هم برای تو خلق کردم: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»[8]

عالم وجود از تو و تو از من هستی: «خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی» [9]

برای همین است که انسان همه کاری می‌تواند بکند. لذا اگر از شما بپرسند این قرآن چه کتابی است؟ بگویید قرآن گفته من کتاب اخلاق هستم. طنطاوی هفتصد آیه راجع به علوم طبیعی از قرآن آورده که اینها معجزات قرآن است. فلسفه و عرفان هم دارد و صدر المتألهین افتخار می‌کند که شاگرد قرآن است. مرحوم شیخ‌الرئیس در شفا بعد از اینکه راجع به معاد جسمانی حرف می‌زند و نمی‌تواند اثبات کند، می‌گوید من نمی‌توانم اثبات کنم اما صادق مصدق، گفته است و لذا معاد، معاد جسمانی است.[10] افتخارش اینست که شاگرد قرآن است، لذا قرآن فلسفه و عرفان دارد. فقه هم دارد و در حالی که ششصد قانون بیشتر نیست، امّا بیش از شش هزار قانون از این قرآن کشف شده است. ما فقه مستغنی داریم و فقه ما خیلی بالاست و غیر از فقه عامه است. عامه برای فقه‌شان دلیل ندارند. استاد بزرگوار ما آیت‌الله بروجردی می‌فرمودند: اینها ششصد روایت در فقه دارند و بعد می‌گفتند یک ثلثش از عایشه و یک ثلثش از کعب الاحبار است و روایت صحیح‌السند و روایتی که به پیغمبر بخورد خیلی کم دارند. صحاح ستّه را کسی که مطالعه کرده می‌بیند هشتاد درصد روایت‌ها مرسل است. به صحابی که می‌رسد قطع می‌شود. لذا مجبور شدند صحابی را به جای پیغمبر جا زدند و گفتند: روایات صحابی روایات پیغمبر است! امّا در میان شیعیان، مرحوم حرّ عاملی سی هزار روایت در وسائل الشّیعه آورده است والاّ‌ شیخ حرّ عاملی هم در وقتی که بچه بود به مکتب می‌رفت و هو الفتاح العلیم می‌گفت، ‌امّا خواست و رسید به اینجا که الان بیست ـ سی جلد کتاب راجع به فقه ما هست. مرحوم شیخ طوسی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در همه چیز کتاب نوشته است، در حالی که شصت و چهار سال عمر کرده و مثل پیغمبر اکرم است. در حالی که در خفقان عجیبی واقع شده و سنّی‌ها کتابخانه‌اش را آتش زدند و می‌خواستند خودش و زن و بچه‌اش را آتش بزنند و بکشند، امّا پای پیاده در شب فرار کرد و به نجف رفت. امّا در نجف اوّل کاری که کرد، این بود که حوزۀ نجف را تشکیل داد. حوزۀ نجف که بیش از هزارها طلبه تحویل جامعه داد، مرهون این مرد است، در حالی که در خفقان عجیبی واقع بود، امّا خواست و شد. ما نمی‌خواهیم و نمی‌شود و الاّ‌ فرقی بین ما و شیخ طوسی نیست. اتّفاقا من تجربه کرده‌ام که این بزرگان نبوغ و استعداد فوق‌العاده و ذهن و حافظه فوق‌العاده نداشته‌اند. مشهور است که به انیشتین گفتند نبوغ یعنی چه؟ گفت من نبوغ سرم نمی‌شود و هرکه کار کند می‌تواند اتم بشکند و هرکه کار کند می‌تواند به جاهای بالایی برسد.

پس باید انس با قرآن باشد. بعضی اوقات طلبه‌های مبتدی از من سؤال می‌کنند که استاد اخلاق کیست؟ می‌گویم قدم اوّل اجتناب از گناه است. به قول محقّق همدانی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌گوید هیچ چیزی را در تهذیب نفس بهتر از تقیّد به ظواهر شرع نمی‌دانم.

 

[1]. ابراهیم، 25: «میوه‏اش را هر دم به اذن پروردگارش می‏دهد.»

[2]. النحل، 89: «روشنگر هر چیزی است‏.»

[3]. الانعام، 38: «ما هیچ چیزی را در کتاب [لوح محفوظ] فروگذار نکرده‏ایم‏.»

[4]. طه، 126: «می‏فرماید: همان طور که نشانه‏های ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردی، امروز همان گونه فراموش می‏شوی.»

[5]. امالی الصدوق، ص 649.

[6]. الصافات، 83: «و بی‏گمان، ابراهیم از پیروان اوست.»

[7]. بحار الانوار، ج 36، ص 151.

[8]. لقمان، 20: «آیا ندانسته‏اید که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است، مسخّر شما ساخته و نعمت‌های ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است؟»

[9]. جواهر السنیه، ص 710.

[10] . ر.ک: الشفاء(الهیّات)، ص 423

کد خبر 310112

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.