به گزارش گروه جامعه خبرگزاری ایمنا، مردی 40 ساله با حالتی آشفته وارد اتاق مشاوره شد در خصوص علت مراجعهاش گفت: من همسرم را خیلی دوست دارم، اما نمیدانم چرا این کار را کردم و چطور شد که فریب نگاه آن دختر را خوردم و به طرفش رفتم اما حالا از اشتباهی کردم پشیمانم و میخواهم جبران کنم. اما همسرم به هیچوجه حاضر نیست دوباره با من زندگی کند،
او ادامه داد، تقریباً یکماه پیش بود که یکی از دوستان همسرم ما را به میهمانی دعوت کرده بود من و همسرم هم در این میهمانی شرکت کردیم، میهمانی بیشتر شبیه پارتی بود و افراد حاضر هم پوشش و آرایش مناسبی نداشتند.
من برای اینکه از آن محیط فاصله بگیرم در راهروی سالن به تابلوی نقاشی خیره شدم چند دقیقه نگذشته بود که ناگهان متوجه نگاه هوسآلود یکی از دوستان همسرم به طرف خودم شدم.
برق نگاهش مرا مجذوب خودش کرد، کمی به اطراف خودم نگاه کردم و وقتی دیدم همسرم حواسش به دوستانش است به طرف دوستش رفتم، نگار به من ابراز علاقه کرد و در همان نگاه اول گفت که از من خوشش آمده و میخواهد با من ارتباط داشته باشد و بعد هم شماره تماسش را به من داد.
من هم که از همه چیز بیخبر بودم، شماره را گرفتم و فردای آن روز با خوشحالی به او زنگ زدم و قرار ملاقات گذاشتم، نگار دختر جوان و پرهیجانی بود و کارهایی میکرد که من در تمام سالهای زندگی با سوسن انتظار داشتم انجام دهد.
بعد از چند بار ملاقات با اصرار من با هم به کیش رفتیم و به همسرم گفتم که یک ماموریت کاری برایم پیش آمده است و یک هفته دیگر میآیم.
آن یک هفته، شیرینترین لحظات زندگی عمرم بود اما غافل از اینکه نگار برای من دامی پهن کرده بود تا زندگیم را از هم بپاشد.
بعد از پایان آن هفته، به منزل رفتم ولی سوسن نبود، خیلی نگران شدم خواستم به جائی زنگ بزنم که کاغذی روی تلفن توجهم را جلب کرد وقتی آن را برداشتم دیدم رویش نوشته، به خاطر خیانتی که به من کردی از تو متنفرم و دیگر نمیخواهم تو را ببینم، من در این 10 سالی که با تو زندگی کردم چه چیزی برایت کم گذاشتم نامرد!
حسابی گیج شده بودم، نمیدانستم همسرم از کجا باخبر شده بود هر چه به گوشی سوسن زنگ زدم جواب نمیداد، به نگار هم زنگ زدم اما او هم جوابگو نبود تا اینکه با خواهر همسرم تماس گرفتم و از او قضیه را جویا شدم که او همه چیز را برایم تعریف کرد و گفت که نگار ماجرای دوستی من با او همراه با عکسهایی که با هم گرفتهایم را به خواهرش ارسال کرده است.
نمیدانم نگار چرا و با چه انگیزهای این کار را کرد و چرا می خواسته زندگی مرا به هم بزند؟ !!
حالا فهمیدهام که در چه دامی افتاده بودم و خودم هم خبر نداشتم اما از کرده خودم پشیمانم و میخواهم که همسرم به زندگی برگردد و مرا ببخشد اما به منزل پدرش رفته و مهریهاش را هم به اجرا گذاشته و دیگر حاضر به برگشت به زندگی نیست.
نقش عوامل روحی و روانی در وخیم شدن زندگی
کارشناس مرکز مشاوره ناجا در این باره اظهار داشت: در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد فرد از لحاظ روحی و روانی در شرایط نامطلوبی به سر میبرد و عدم تشخیص و درمان باعث وخیم شدن شرایط زندگی و روحی وی شده است.
این مشاوره خانواده عدم پایبندی به مسائل اعتقادی و اخلاقی را یکی دیگر از عوامل به وجود آمدن این مشکل عنوان کرد و اظهار داشت: عدم رعایت مسائل اخلاقی ریشه در عدم پایبندی در مسائل اعتقادی دارد. بیدینی و بیایمانی، مقید نبودن به حدود شرعی در ارتباط با افراد نامحرم و حضور در میهمانیهای مختلط و ارتباط با افراد بدپوشش که همسر خود فرد نیز زمینهساز این گونه رابطهها بوده است باعث شده تا فرد به بیراهه کشیده شود و زندگیش متلاشی شده و کانون خانوادهاش از هم بپاشد.
ارتباط عهدشکنی همسران با آسیبهای اجتماعی
این کارشناس ارشد مشاوره در ادامه اظهار داشت: زندگی مشترک ظاهر بسیار سادهای دارد، زوجها با عقد و ازدواج، زندگی زیر یک سقف را آغاز میکنند، اما با وجود این ظاهر ساده، نکات و ریزه کاریهای بسیار و دشواریهای فراوانی در آن وجود دارد به نحوی که همسران از عهده حل و برطرف نمودن بعضی از آنها بر نمیآیند.
وی عهدشکنی زناشویی را پدیدهای چالش برانگیز دانست و افزود: عهدشکنی همسران در دهه حاضر به عنوان سومین مشکل دشوار از لحاظ درمانی و دومین مشکل مخربی که زوجها با آن مواجه هستند شناخته شده است.
این روانشناس مسایل خانواده گفت: از آنجایی که عهدشکنی با پدیده طلاق و فروپاشی خانوادهها، بزهکاری اجتماعی، فرزندان بیسرپرست و بدسرپرست و سایر آسیبهای اجتماعی ارتباط تنگاتنگی دارد به همین جهت تحقیق در این راستا به ارتقای سلامت خانوادگی و اجتماعی کمک قابل توجهی خواهد کرد.
این خانواده درمانگر همچنین تصریح کرد: با توجه به نقشی که بیوفایی و عهدشکنی در نهاد خانواده و در روحیه تکتک اعضای آن دارد و تاثیری که در افزایش میزان طلاق دارد و با توجه به نیازی که امروزه از طرف خانوادهها برای شناخت این پدیده و مبارزه برای جلوگیری از آن احساس میشود میتوان به اهمیت این موضوع بیش از هر زمانی پی برد.
نظر شما