محلات شهری کانون شکل گیری هویت های فرهنگی و تعلقات اجتماعی

عادت کرده ایم به نام و واژه بسنده کنیم، به نام های « شهر » و « محله »، عادت کرده ایم و از آنچه این دو باید باشند، عبور کرده ایم.

به گزارش خبرنگار ایمنا، شهر موجود زنده ای است که هم می تواند بی شعور و هم تا اوج شعور رشد کند، شهر می تواند در حد فاصل پژمردگی گیاه و شکوفایی انسان رشد کند و این رشد از طریق چگونگی حضور «ما» (مردم، مسئولان و متخصصان) در شهر بروز می کند.
شهر مکان و تجلی گاه حضور و شعور ما و مکانی است که همه بخش های ساکن و ساکنان بخش های آن می توانند در آن شکوفا شوند.

شهر حاصل تکامل تاریخی و طبیعی جوامع زیستی انسان است، از این رو هویت یک شهر با پیرامون آن آمیخته است.
از پیدایش نخستین شهرها در جهان حدود ده هزار سال می گذرد و این شهرها با آغاز انقلاب کشاورزی ایجاد شدند.

در پی تحولات فناوری و سازماندهی تولید کشاورزی، انقلاب شهری دوم از حدود پنج هزار سال پیش ایجاد گردید، به طوری که دولت ها شکل گرفتند و دولت – شهرها و امپراتوری ها پدید آمدند و بدین ترتیب انواع حقوق شهروندی نیز تعریف شد که البته در تمامی آنها شهروند به عنوان تابع دولت محسوب می شد.
در جامعه امروز شهری برای دستیابی به توسعه پایدار شهر، محلات، بنیادی ترین عناصر شهری و حلقه واسط بین شهر و شهروندان می باشند.

از گذشته های دور محله های شهرها در شکل دهی و سازماندهی امور شهری جایگاه ویژه داشتند؛ هر محله با ارایه خدمات روزمره مورد نیاز خود و با ایجاد نمادهای محله ای و ویژگی های خاص موجب می شد ساکنان آن نوعی احساس تعلق و نوعی هویت داشته باشند تا جایی که هر شهروند با نام محله ای که در آن می زیسته شناخته می شد.
با تحولات سریع دوران معاصر ورود به مرحله گذار و تغییر زیربناهای معیشتی و روابط اجتماعی، این فعالیت به هم ریخت.

در گذشته جهت مدیریت آبادانی، پاکسازی و ایجاد امنیت و ... از اهالی محله مشارکت می خواستند و در تمام مسایل مربوط به محله، نقش شهروندان حائز اهمیت بود.
ولی به مرور این نقش از مردم برداشته شد و ساکنان محله ها از هویت خاص محله خود تهی شدند و در چنین وضعیتی شهروندان خود را منفعل و جدا از محله و شهر احساس می کردند و همچنین مسائل شهر در غیبت شهروندان اداره می شد.
در این بین محله ها و شهر وضعیت نا پایداری می یابند و تعهد در این جامعه به عنوان فرصتی برای با فضیلت شدن و خدمت به جامعه تلقی نمی گردد.
بنابراین محله رکنی است مابین خانواده و شهر، محله از خانه های مجاور هم در یک فضای جغرافیایی خاص تشکیل می شود و خانواده نسبت به محله مسکونی خود احساسی مشابه خانه مسکونی خود را دارد و با ورود به محله خود را در یک محیط آشنا و خودی مثل خانه می بیند.

محله از تجمع و به هم پیوستگی، معاشرت نزدیک، روابط محکم همسایگی و اتحاد غیر رسمی میان گروهی از مردم به وجود می آید.

 اگر با دقت بیشتری به وضعیت محله های مختلف، که به دلیل گسترش سریع و بدون مطالعه شهر دچار دگرگونی شده اند بیندازیم، به این نتیجه می رسیم که محله ها در گیر و دار این تحولات دچار تغییراتی شده اند که در نهایت به از دست رفتن هویت آنها و در نتیجه کاهش تعلقات فرهنگی – اجتماعی شهروندان ختم شده است.
شهروندان می توانند به محله های خود معنا دهند

موضوع معنا بخشیدن به محله مسئله ای است که به ساخت های اجتماعی بر می گردد؛ در کلان شهری مثل اصفهان، اجتماع به شدت بیگانه است، اجتماع متشکل از مردمانی است که حیطه آنها فردی است و حیطه همگانی و عمومی نیست، بطوری که شهروندان با هم بیگانه اند.
در گذشته در شهرسازی سنتی ایران عرصه های عمومی مثل مسجد و میدان و ... وجود داشتند که همه از آن یا از کنار آن عبور می کردند و چنین فضایی قابلیت ویژه ای برای شکل گیری اجتماعات فراهم می کرد، اما امروزه چون این معنا وجود ندارد این فضا ها نمی توانند همچون گذشته در محله، خود را تعریف و جایگاه حقیقی خود را پیدا کنند.
به نظر می رسد مهمترین راهکار ساخت این معنا در محله ها، بهره گیری از مشارکت مردم است.

اگر نظام برنامه ریزی در عملکرد حوزه شهری، به مردم اجازه دهد که عرصه های عمومی خود را شکل دهند، بدون تردید عرصه های عمومی تشکیل می شود و فضاهای متناسب آن ساخته می شود.
جامعه به مشارکت مردم نیاز دارد، اما تا بستر مشارکت وجود نداشته باشد، نهادهای مشارکت شکل نمی گیرد.

بنابراین برای زمینه سازی مشارکت مردم نخست باید آنها را به عنوان یک فرد به رسمیت شناخت و سپس آنها را با مسئولیت ها و وظایف شهروندی آشنا نمود و با ایجاد ساز و کارهایی همه مردم را درگیر کرد تا مشارکت واقعی شکل بگیرد و مردم در سرنوشت محله و کوچه خودشان شریک شوند.
فرهنگ محله ای شهرهای ایران

بررسی ها نشان می دهد انسان ایرانی بیش از آن  که در گستره خانه یا گستره بازار و پهنه فراگیر شهر حضور داشته باشد، در محله خود حضور و عینیت داشته است.
پیش از این جمعیت محله ها از کسانی تشکیل می شد که از جهت شغل یا اعتقادات دینی و یا سابقه قومی بسیار به یکدیگر شبیه بودند و به اصطلاح به فرهنگ مشترکی خو گرفته و از هنجارهای آن پیروی می کردند.
به طور کلی ویژگی مهم و مثبت محله داشتن نوعی روح جمعی بود که مظاهر آن وحدت و پیوستگی افراد به یکدیگر و احساس یگانگی و نیز آمادگی برای مساعدت و همکاری در راه حفظ شعار محله و بهبود اوضاع آن بود.
متأسفانه برای تحولات سیاسی دو قرن اخیر و پدید آمدن ملت در برابر دولت و مرکزیت آن و دگرگونی اقتصادی و اجتماعی مانند : مهاجرت، به وجود آمدن شهرهای بزرگ و نفوذ پذیری فرهنگ غربی و ... محله رفته رفته ساختار و کارکرد های دیرینه خود را از دست داد و به «منطقه» یعنی واحدی که دولت برای اجرای برنامه های خود بر ساخته است، تبدیل شد.
در چنین جمعی افراد با داشتن فرهنگ ها و عادات و آداب گوناگون و ... برحسب اتفاق در کنار یکدیگر سکنی گزیده و خود را در برابر دولت و نسبت به آن طلبکار می دیدند.

در واقع ساکنان مناطق جدید به جای آنکه مانند محله قدیم، خود را در امور آن سهیم و در برابر پیشامدها مسئول بدانند، از دولت می خواهند که همه مشکلات را حل کند.

 مفهوم مدرن محله

محله امروز همان با همستانی است که از گذشته در مشرق زمین و شرق ایران وجود داشته است. امروز انسانها به دنبال جایگاهی هستند که بتوانند با حضور در شهر خود را بشناسند.
البته این فرایند در بسیاری از کشورهای دیگر آغاز شده، در حالی که کشورهای دیگر اجتماع( community ) را به وجود می آورند، ایران سالهاست که این مفهوم را از دست داده است.
می توان گفت که این اتفاق یکی از پیامدهای مواجهه ناکارآمد با مدرنیسم است. فقدان فرهنگی و هویتی در شهرهای امروز حاصل نوگرایی و برخواسته از دیدگاه های نو پردازی است که در دوره معاصر بر ایران حاکم شده است.

محله های شهری یکی از کانون های خرد و ملموس شکل گیری هویت های فرهنگی و تعلق اجتماعی هستند.

ارزش ها و هنجارهای محله ای نخستین برخورد ملموس افراد با هویت فرهنگی را شکل می دهند و اغلب به صورت مناسبات رویاروی، حس تعلق اجتماعی را تقویت می کنند.
در محله عمده زمان ساکنان محل در کوچه و خیابان می گذرد و برای ساکنان آن محیط محله بیش از فضای داخلی خانه رضایت بخش است.
در محله های قدیمی بویژه محله های طبقه کم در آمد، ارتباط همسایگان با حس تعاون و همیاری بیشتر است. ارتباط در چنین محله هایی از طریق مراکز مذهبی، باشگاه های ورزشی، قهوه خانه ها و کوچه ها صورت می گیرد، اما در محله های مختص سکونت طبقه پر درآمد، روابط همسایگان تضعیف شده و کمتر به آن احساس نیاز می شود.
اغلب در محله های شهری کیفیت واحد فیزیکی منطبق با رفتارهای اجتماعی است، از این رو هر محله واحد مشخصاتی جدا از سایر محله های شهری است.
استفاده از مؤسسات محله مثل مراکز مذهبی، باشگاه، قهوه خانه به مردم امکان می دهد که خود را در یک محدوده کاملاً مقید احساس کرده و در نتیجه تعلق بیشتری نسبت به محله مسکونی خویش پیدا کنند.

بنا بر آنچه گفته شد می توان محله را یک واحد فیزیکی و اجتماعی به شمار آورد که در میزان احساس تعلق محله ای عامل وسعت نقش اساسی دارد.

هر اندازه سهولت دسترسی به مؤسسات عمومی و تجهیزات محله ای با پیاده روی امکان پذیر باشد، در این فرایند احساس تعلق به محله افزایش می یابد.
هرچه دسترسی به نیازهای روزانه و تغییرات شهری با اتومبیل صورت گیرد و فاصله حرکت بیشتر باشد به همان اندازه احساس هویت و تعلق اجتماعی به شهر کاهش می یابد.

کد خبر 306473

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.