زندگی های تکثیرشونده، آدم های تکثیرشونده

فیلم کوتاه «مغازه زیراکسی» در سومین عصر از «عصرهای سینما» نمایش داده شد. این فیلم، ساخته فیلمساز اتریشی ویرجیل ویدریچ است، نامزد جایزه اسکار شده و 31 جایزه بین المللی برنده شده است.

به گزارش ایمنا، فیلمنامه این فیلم با معرفی شخصیت های اصلی اثر، یعنی دستگاه کپی زندگی و مرد تکرارشونده آغاز می شود. مرد روال روزمره زندگی اش را می گذراند که اتفاقی متوجه می شود دستگاه کپی محل کارش، تمام لحظات روزش را کپی برداری کرده است. در این لحظه، ارزش داستانی حاکم از یکنواختی به آشفتگی تغییر می کند. شخصیت، منفعل است و در برابر این کنش، واکنش نادیده گرفتن از او سر می زند. در ادامه با روند فزاینده برای موقعیت پیش آمده (بحران) مواجه می شویم و از دستگاه کپی زندگی که حضور مداومش از شروع فیلم با پرش های تصویری، خطوط برفکی و صداهایی خاص به مخاطب گوشزد می شود، کنش قوی تری سر می زند و این بار، یک کپی برابر اصل از مرد در محدوده زندگی او ظاهر میشود. همچنان شخصیت مرد، منفعل است و واکنش او صرفا نادیده گرفتن و کلافگی است. ارزش داستانی حاکم تغییری نمی کند و همچنان آشفتگی مطرح است. در ادامه باز هم با روند فزاینده بحران مواجه هستیم و این بار، دستگاه کپی زندگی، حسابی غافلگیرمان می کند و بی شمار کپی از شخصیت مرد ارائه می دهد. کپی هایی که در خانه، محل کار، خیابان و همه جا حضور دارند و شخصیت، منفعلانه در مقابل این کنش، به اوج کلافگی و ترس می رسد. او در یک واکنش کوتاه، سعی در از کار انداختن دستگاه کپی محل کارش دارد، اما در مقابل قدرت شخصیت مقابل یعنی دستگاه کپی زندگی، تلاش او بی ثمر است و با کپی های بیشتری از خودش روبرو می شود. این بار، واکنش منفعلانه شخصیت مرد، همچنان فرار به یک نقطه در بلندی است، شاید آنجا از شر کپی هایش خلاص شود. تا اینجا ارزش داستانی آشفتگی همچنان پابرجا است، زمانی که شخصیت روی نقطه ای نااستوار در بلندی ایستاده و با کپی هایی که عین عمل او را انجام داده اند و کپی های منتظر سقوط او، روبرو می شود. درواقع او به نقطه اوج بحران فزاینده ای که از ابتدای فیلم در حال بزرگ شدن بود، می رسد که بلافاصله به نقطه پایان وصل می شود. در نقطه پایانی بحران، صحنه و کل داستان، با کنش شخصیت مرد، شکل نمی گیرد و عمل سقوط، اتفاقی و فارغ از قوه اختیار او رخ می دهد. ارزش داستانی حاکم قبلی یعنی آشفتگی، در این لحظه به شکل بزرگ تر خود یعنی نابودی ظاهر می شود و این ارزش نسبت به کل داستان، از روزمرگی به عدم روزمرگی تغییر می کند، گویی فیلمساز درصدد است با تاکید و پافشاری قرص و محکمی بگوید: «مرگ بر روزمرگی.»
کشمکش هرچند به ظاهر بین مرد و دستگاه کپی زندگی اش است، اما از آنجا که دستگاه کپی، استعاره ای از تکراری و بی معنا بودن روال زندگی مرد است، می توان گفت سطح کشمکش در این فیلمنامه، کشمکش درونی است، یعنی کشمکش شخص با دنیای درون خودش.
انفعال شخصیت هم کاملا در خدمت ایده اصلی فیلم، یعنی زیر سوال بردن زندگی آدم هایی است که باهدف و درنتیجه کنش مند نیستند و کل زندگی آنها، کپی برداری از یک روال معمول و سطح پایین است.
استعاره دستگاه کپی، بسیار هوشمندانه برای انتقال اندیشه فیلمساز، انتخاب و شخصیت پردازی شده است. دستگاه زیراکسی که می بینیم و در محل کار مرد قرار دارد و دستگاه زیراکسی که نمی بینیم، اما نشانه هایش همه جا هست و دائم از مرد و زندگی اش کپی ارائه می دهد. کار پیوسته این دو دستگاه باهم، نمایانگر پیوند و اتحاد دنیای بیرون و دنیای درون مرد است که نشان می دهد انسان، منحصربه فرد نیست، بلکه بی معنا و تکراری است و کپی های فراوان در همه جا دارد که می توانند او را از صحنه روزگار محو کنند./

کد خبر 305153

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.