گردهمایی بیت و باران و بغض، در بدرقۀ شاعر شهر

مراسم یادبود افشین یداللهی، شاعر و ترانه سرای شهیر اصفهانی، شب گذشته در مرکز آفرینش های ادبی قلمستان با حضور چند تن از بزرگان و اقوام و شاگردان آن مرحوم برگزار شد.

به گزارش ایمنا، عصر پنجشنبه بود و بهار، به یاری آسمانی آمده بود که کل زمستان را برای باریدن به دودلی گذرانده بود. در ساعتی که خود را کشان کشان به شش و نیم عصر رسانده بود بالاخره بغض ابرها شکست، تگرگ وار بارید و جمعیت انبوهی که برای مراسم یادبود آقای شاعر آمده بودند، به حوضخانۀ قلمستان پناه بردند. باران همه را زیر یک سقف جمع کرد، حتی آن ها که نمی دانستند آن جا چه خبر است و بعد، هر دوستی که برای خاطره گویی آمد، این بارش ناگهان را به فال نیک گرفت و پیامی از سوی مردی که نزدیک به ۱۵ سال، ترانه سرایان بسیاری را زیر سقف خانۀ ترانه، جمع کرده بود.

بارش ناگهانی موجب شد که دست اندرکاران برنامه، حوضخانۀ قلمستان را به سرعت برای برگزاری مراسم آماده کنند و محمد رضا یزدان پرست، اجرای برنامه را با دعوت از الهه رضایی، مدیر مرکز آفرینش های ادبی قلمستان آغاز کرد و وی در ابتدای برنامه متنی را خواند که از دل همۀ دست اندرکاران برنامه برآمده بود: «اردیبهشت ۹۵ همین جا بودی، اردیبهشت ۹۶ همین جایی میهمان دل های دوستدارنت...» مدیر مرکز آفرینش های ادبی قلمستان ضمن تشکر ویژه از روزبه آزادی، عضو آوای ترانۀ اصفهان و منصور قربانی، رئیس دفتر تخصصی موسیقی سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان و همۀ کسانی که برای برگزاری هر چه بهتر این مراسم در حوالی چهلمین روز درگذشت دکتر افشین یدللهی، تلاش بی وقفه کرده بودند، اعلام کرد که در این گردهمایی رستاخیزی شاعرانه را شاهدیم چرا که همۀ هنرمندان برنامه از طراح پوستر و کلیپ یادبود و مجری و خواننده و نوازنده گرفته تا ترانه سرایانی که از تهران و اصفهان آمده اند به صورت افتخاری و به احترام مردی بزرگ، آمده اند. رضایی، با بیان این که بارش باران، حتی به قیمت خراب شدن برنامه هایی که تدارک دیده بودند، مایۀ خوشحالی است،  اعلام کرد که تعدادی از برنامه هایی که برای اجرا در فضای باز در نظر گرفته بودند به ناچار حذف می شود.

سپس مجری برنامه از کسی که نزدیک ترین فرد به دکتر در سال های آخر زندگی او بود دعوت کرد تا روی صحنه بیاید و این سیامک بهبهانی، آهنگساز برجستۀ کشور بود که پشت تریبون رفت و گفت: «آشنایی من با مرحوم افشین یداللهی به قطعه ای بر می گردد که آن را در کنسرت محمد معتمدی اجرا کردیم. ایشان ترانه ای را گفتند و هر کس برای انتخاب خوانندۀ آن پیشنهادی می داد تا این که یک روز که در دفتر او نشسته بودم گفت: «صدای مرا هم چک کنید و خواند و  چه خوش صدایی داشت و همین امر باعث شد که ورق برگردد و ما از خود او بخواهیم که این آهنگ را بخواند. متاسفم که باید بگویم با دکتر یداللهی در حال آماده کردن آلبومی بودیم که هم شعر و هم صدا از ایشان بود و تعدادی از آن آهنگ ها هم ضبط شد اما برای تعدادی از آن ها مجالی باقی نماند.»

بعد از سیامک بهبهانی، محمدرضا یزدان پرست، حضار را به شنیدن ترانه ای به نام «آتش» با شعر و صدای افشین یداللهی دعوت کرد و سردی حوضخانه با این شعر گرم و گرمتر شد.

مهدی ایوبی، دوست صمیمی دکتر یداللهی دومین مهمانی بود که برای گفتن از او پشت تریبون جا گرفت و گفت: «برای من صحبت از افشین یداللهی سخت است چون دقیقا ۳۶۰ روز پیش همینجا با دکترعزیز در خدمت مجموعۀ قلمستان بودیم و حالا ما اینجا هستیم و او نیست.»

ایوبی سخن را به جایگاه شعری دکتریداللهی در ادبیات کشور رساند و گفت: «اگر تاریخ ترانه سرایی را مرور کنیم شاید سالیان سال خلاء دکتر یداللهی در بازار موسیقی ایران پر نشود چرا که دکتر میانه ای بود بین ترانه و تصنیف و بر هر دو تسلط داشت. من در سال ۸۱ جوانی ۱۹ ساله بودم که در خانۀ ترانۀ تهران برای اولین بار در حضور دکتر یداللهی ترانه ای را خواندم و سالن استقبال بسیار کرد. وقتی از جلسه بیرون آمدیم دکتر مرا صدا زد و گفت: از اصفهان آمده ای؟  گفتم: بله گفت: استقبال را زیاد جدی نگیر و بعد شماره موبایل و منزلش را روی کاغذی نوشت و به من داد و گفت: هر وقت کاری داشتی به من زنگ بزن و او اولین آدم مهمی بود که به زندگی من وارد شد. یکسال بعد به خانۀ ترانۀ اصفهان آمدم و دکتر را برای یکی از برنامه ها دعوت کردم، بعد از جلسه یک سکه به عنوان هدیه به او دادیم و فراموش نمی کنم وقتی در آن هدیه را باز کرد و سکه را دید، گفت: «همین که شما فعال هستید برای من کفایت می کند، این سکه را هم خرج جلسه هایتان کنید.» ایوبی ادامه داد: من این منش را تا امروز در هیچ فرد دیگری ندیدم.  

وی با اشاره به شکل گیری خانۀ ترانه اصفهان که اولین خانه ترانۀ شهرستان ها بعد از تهران بود گفت: «خاطره ای از مرحوم یداللهی دارم که شاید برای همه شنیدنی باشد. همه می دانند که دکتر اهل تعریف از خود نبود این اواخر به من گفت مهدی کاری را کرده ام که دوست دارم آن را بشنوی، برای یک فیلم آن را گفته ام اما از فیلم خوشم نمی آید و نمی خواهم شعر روی آن کار شود. خوشبختانه کار هم نشد و دو روز قبل از فوت دکتر آن شعر را در فترش شنیدم و از خود بی خود شدم. استاد پرسید نظر تو چیست و من گفتم این شعر بوی خاک نمی داد. دکتر گفت این یعنی خوب بود یا بد؟ گفتم خوب بود، به خنده گفت شما هم بزرگ می شوید و دست از خاک بازی برمی دارید ان شا الله! پانزده روز بعد از اتفاق ناگواری که افتاد، تنها خواندن این شعر بود که اندکی آرامم کرد چرا که آخرین کاری است که از او شنیدم و آن را با شما به اشتراک می گذارم:

«در خودم گمشده بودم تو صدایم کردی/عاشقم کردی و کشتی و رهایم کردی

عشق پیش از تو فقط دلهره ای زیبا بود/حس بیداری اگر بود ولی رویا بود

در هوای تو نفس تنگ شود باکی نیست/آسمان گر چه زمینگیر شود خاکی نیست...»

مهدی ایوبی سپس ترانه ای از خود، که در حال و هوای از دست دادن دکتر یداللهی سروده بود، برای حضار خواند و همه برای این بیت او سری به تأسف تکان دادند: «نفس من یکیو می گیره، مرده بادایی که زنده باد شدن/تو کجا بودی ببینی یه شبه، رفقای جون جونیت زیاد شدن»

در فراز دوم برنامه شعر خوانی ترانه سرایانی که افتخار شاگردی دکتر یداللهی را داشتند گنجانده شده بود. هادی شکر اللهی، اولین ترانه سرای جوانی بود که از تلاش دکتر برای تبدل زبان ثقیل ترانۀ او به زبانی ساده سخن گفت و محسن شیرالی، ترانه سرای نامدار اهوازی دومین شاعری بود که به احترام دکتر ایستاد و در مورد او چنین گفت: «دکتر شخصیت جذاب، دوست داشتنی و جدی و شوخ طبعی داشت. او برای همیشه یکی از از ارکان ترانۀ کشور ما خواهد بود و درسی که من در همان چند برخورد کوتاه از او گرفتم باعث شد بگویم که صرفا شاعر خوب بودن کافی نیست و انسان خوب و شریف بودن در این مارکت و بازار ارزشمند تر از هر چیزی است. همۀ دوستانی که همکار هستند و در این فضا کار می کنند می دانند که جو مناسبی وجود ندارد و همۀ ما گاه گاه مسائلی را می شنویم که از همکاران دلگیرمان می کند و تنها کسی که هرگز از او بدی ای نشنیدم دکتر یداللهی بود و باعث افتخار است که امروز از او می گویم و امیدوارم راهشان ادامه داشته باشد نه تنها در خانه ترانه بلکه در راه و رسم همه شاعران. چرا که دانه های اسفند را هم در آتشدان خواهند ریخت و چه زود و چه دیر نوبت رفتن همۀ ما یک روز خواهد رسید پس به گونه ای باشیم که جمعیتی برای ما جمع شود و با افتخار از ما بگوید.» به درخواست محسن شیرالی حاضران برای شادی روح دکتر صلواتی نثار کردند و مسعود آقایی از خانه ترانۀ اصفهان و پس از آن، ستار مشایخی از دیگر شاگردان دکتر به ترانه خوانی پرداختند.

پخش کلیپی که امیر توده فلاح، از خانۀ ترانۀ تهران، در مورد مرحوم یداللهی  آماده کرده بود از دیگر برنامه های جنبی این مراسم بود و پس از آن، روزبه آزادی، گرد آورندۀ کتاب اصفهان پشت میکروفون و از اعضای خانۀ ترانۀ اصفهان برای گفتن از دکتر پشت تریبون جای گرفت و گفت: «امروز وقتی که داشتم صحنه را برای برگزاری مراسم آماده می کردم با خودم می گفتم اگر دکتر زنده بود می گفت: این مسخره بازی ها چیه، آدم که برای عزا این کارها رو نمی کنه و دقیقا ساعت ۱۸:۳۰ بارانی گرفت که با خودم گفتم دقیقا همان حرف دکتر شد! زیر باران پسر عموی دکتر را دیدم که می گفت: این هم یکی از شوخی های دکتر بود! اگر صحبتم را با خنده شروع کردم به این دلیل است که او هیچوقت دوست نداشت فضا غمزده باشد و همیشه شوخی می کرد. دکتر ۱۵ سال جلسه برگزار کرد که میانگین آن می شود هر سال ۴۰ جلسه،  در هر جلسه ۲۰ نفر برای شعر خوانی بالارفته اند و میانگین تشویق ها برای هر کدام از این ها ۴۰ ساعت می شود. بنابراین دکتر ۴۰ ساعت باعث تشویق در حوزۀ ترانه شدند و می خواهم ببینم که شما چند ثانیه از آن را می توانید به او پس بدهید. این حرف روزبه آزادی باعث شد حاضران لحظاتی را ایستاده برای این بزرگمرد کف بزنند و در نهایت مجری برنامه با گفتن اینکه این تشویق می تواند بی نهایت ادامه پیدا کند اما این برنامه هم باید ادامه پیدا کند، از حاضران خواست که به تشویق پیوستۀ خود پایان بدهند.  

محمد درویش از تهران و محمد حسین صفاریان از اصفهان، دیگر ترانه سرایانی بودند که به شعر خوانی پرداختند وسپس کلیپی که اعضای خانه ترانۀ اصفهان برای یادبود دکتر یداللهی آماده کرده بودند پخش شد.

برنامۀ دیگر این مراسم رونمایی از کتاب «اصفهان پشت میکروفون» بود که به تازگی توسط روزبه آزادی و  حامد مفتخر حسینی  و با کمک های بسیاری که دکتر یداللهی برای انتشار آن کرده بود از سوی انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. از این کتاب که مجموعهای شامل ۱۰۱ ترانه از ۳۳ ترانه سراست که طی یازده سال(از ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۴) بعضی مداوم و برخی در برهههای مختلف در خانۀ ترانۀ اصفهان و جلساتش حضور داشتهاند در حضور مهدی ایوبی، ابراهیم اسماعیلی اراضی، اهورا ایمان، روزبه آزادی، حامد مفتخرحسینی و الهه رضایی رونمایی شد.

ابراهیم اسماعیلی اراضی بعد از رونمایی، روی صحنه ماند تا با بغضی فروخورده از ناملایمتی هایی بگوید که در این سال ها بر دکتر یداللهی گذشته بود. وی افشین یداللهی را «مولف پویای غیر وابسته» خواند و گفت: «جامعیتی که این انسان بزرگ داشت رمز محبوبیت اوست.  او هرگز خود را از نقد مبرا نمی دانست و این ویژگی بارز و متمایز او بود.»

امیر توده فلاح، شاعر و ترانه سرا بعد از شعر خوانی مریم اهتمام، از گردانندگان خانۀ ترانۀ اصفهان، روی صحنه آمد تا به قول خودش برای اولین بار بعد از درگذشت دکتر چند نکته را بازگو کند.

توده فلاح با اشاره به اینکه هیچ جلسه ای به اندازۀ جلسات خانه ترانه تهران که در پانزده سال گذشته به طور منظم پنجشنبۀ هرهفته برگزار می شده است، ادامه نداشته گفت: «این تداوم را مدیون شخصیت بزرگ دکتر یداللهی بودیم و اکنون بی حضور او نمی دانم چقد دشواری برای ما پیش خواهد آمد.»

وی ضمن یادکرد از شبنم رحمتیان، همسر افشین یداللهی که به فاصلۀ کوتاهی پس از درگذشت او، به دلیل شدت جراحات ناشی از تصادف دار فانی را واداع گفته بود بیان داشت: «کمتر از یک ماه بود که دکتر یداللهی با همسرشان ازدواج کرده بودند و این مدت آنقدر کوتاه بود که وقتی خبر درگذشتشان پخش شد خیلی ها می گفتند مگر دکتر ازدواج کرده بود؟ باید بگویم که دیدن سنگ قبر آن ها در بهشت زهرا مرا به گفتن شعری واداشت که همین جا برای شما آن را می خوانم:

«چه احساس تلخیه مجبور شی/با چشمای خیست بخندی بری

از احساس نابت به هیشکی نگی/چشاتو رو عشقت ببندی بری

واسه زندگی ای که با هم نکردیم

واسه لحظه هایی که لبریز دردیم

واسه دوستت دارمای حضوری

فراموشی ساعتایی که دوری

بدهکارتم، بدهکارمی

واسه تختخوابی که بوتو نمیده

واسه آینه ای که چشاتو ندیده

واسه این شبایی که تو انتظاریم 

واسه خاطراتی که با هم نداریم

بدهکارتم، بدهکارمی

واسه میز شامی که هرگز نچیدیم

واسه فیلم هایی که با هم ندیدیم

واسه این شبایی که فکر فراریم

واسه بچه هایی که از هم نداریم

بدهکارتم، بدهکارمی... بغض و گریۀحاضران اجازۀ ادامۀ شعر خوانی را به امیر توده فلاح نداد و سکوت غمباری جلسه را در خود فرو برد. توده فالح ادامه داد:

چه احساس خوبیه باور کنی

باید پای عشقت بمونی نری

 نترسی که فردا چی می خواد بشه

از آینده هیچی ندونی نری»

تشویق بغض آلود حاضران، امیر توده فلاح را بدرقه کرد و احمد یداللهی، پسر عموی دکتر، با قرائت ترانه ای که افشین یداللهی در وصف اصفهان سروده بود، گفت: «دکتر اصفهان را بسیار دوست داشت و من امروز افتخار دارم به نیابت از خانواده و فامیل این فرزند عزیز کشور از همه تشکر کنم. افشین خانۀ ترانه را به مثابۀ فرزند عزیزش می نگاشت و همۀ سعی و همتش را در راه اعتلای آن به کار می بست. امیدواریم راه او پایدار باشد»

در پایان برنامه، اهورا ایمان، خوانندۀ کشور، قبل از اجرای آهنگ به این مسئله اشاره کرد که افشین یداللهی خون دل بسیاری خورد از دست کسانی که حرمت شعر را رعایت نمی کردند و به رایگان شعرهایشان را در اختیار خواننده ها قرار می دادند. اهورا ایمان،  این ویژگی دکتر که همه چیز و همه کس را سر جای خودش پاس می داشت مهمترین امتیاز او دانست و گفت: «با تمام خلوصم آمدم و با تمام دلم برای او می خوانم با اینکه بانوانی در گروهم بودند که اجازۀ روی استیج آمدن در اصفهان به آن ها داده نشد و تنها یک پیانو به نوازندگی شایان کریمی، مرا همراهی می کند.» وی ادامه داد: «آهنگ ها را غمگین انتخاب کردم چون داغ او  ابدی است.» اجرای آهنگ های اهورا ایمان، پایان بخش مراسمی بود که در آن، بیت و بغض و باران برای بدرقۀ شاعر شهر آمده بودند.

سمیرا قاسمی

کد خبر 300654

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مجید IR ۱۶:۱۰ - ۱۳۹۶/۰۲/۰۸
    0 0
    خداییش بیامرزد!