تصور کنید که چخوف و داستایفسکی و شکسپیر بخواهند با این سبک های نوشتاری گوناگون و نگاه متفاوتشان به دنیا با یک پلان و نقشه یک رمان مشترک بنویسند.
درست است که هر سه نویسنده ،نویسنده های بزرگی هستند اما مشخص است که نتیجه کار با این قلم و بینش های گوناگون چندان جالب نخواهد شد.حالا تصورش را بکنید که سه نویسنده تازه کار بخواهند یک رمان مشترک بنویسند.
«علائم حیاتی یک زن» عنوان رمانی است که به طور مشترک توسط سه نویسنده زن فرزانه کرمپور، مهناز رونقی و لادن نیکنام نوشته در سال ۹۰ توسط انتشارات ققنوس منتشر شد.
کتاب در سه بخش متفاوت نوشته شده و داستان سه زن است که در یک بیمارستان باهم کار می کنند . بخش اول یعنی " میترا" که فزرانه کرم پور نوشته در ۲۲ فصل و ۱۲۰ صفحه، بخش دوم " سروناز" است، نوشته لادن نیکنام در ۱۱ فصل و ۲۰۰ صفحه و بخش سوم و پایانی " ترلان" است نوشته مهناز رونقی در ۱۰ فصل و ۲۲۰ صفحه ...
در هر فصل همانطور که از نام رمان پیداست با یکی از شخصیت ها و درگیری های شخصی اش در زندگی و محیط کار آشنا می شویم.جالب این جاست که هر سه زن (ناناز ،ترلان و میترا) در رابطه عاشقانه مشترکی با یکی از پزشکان بیمارستان هستند و هرکدام از وجود چنین رابطه ای در دیگری بی خبرند.درواقع زندگی و کار و عشق سه زن و حسادت ها و اندوهشان در فواصل سنی مختلف به یک مرد در سه فصل روایت شده است.زاویه دید سه نویسنده کاملا متفاوت است و حتی در قلم و نوع نگارششان نیز یک دستی ای در کار نیست و نمی توان این اثر را یک نوآوری در عرصه داستان نویسی به حساب آورد.نتیجه کار این سه نویسنده تنها یک سوژه یکسان دارد به غیر از آن باید صادقانه اعتراف کرد که با خواندن این رمان انگار سه کتاب از سه نویسنده زن را خوانده ایم که تنها ناشر لطف کرده و آن ها را به هم چسبانده و سرو شکل زیبایی هم به آن داده تا مخاطب بیشتری را به خود جدب کند.کما ابنکه کتابهایی عاشقانه از این دست مخصوصا با نویسنده های زن در بازار کتاب فراوان است: دالان بهشت، پروانه، سیمدخت و.....
کتاب در فصل نخست که هنوز با شخصیت ها آشنا نیستی مخاطب را درگیر خود می کند اما مشکل کار اینجاست که از فصل دوم و سوم تمام اتفاقات همان اتفاقات فصل نخست هستند تنها راوی عوض شده است!همانطور که از پیش داوری اش معلوم است چندان به نظر جالب نیست که یک اتفاق را سه بار مرور کنی آنهم در حجم بالای صفحات.از میانه فصل دوم کتاب از نفس می افتد بخصوص که نویسنده فصل نخست بسیار قوی تر از دو نویسنده دیگر عمل کرده و وقتی همه ماجرا را می فهمی ادامه خواندن کتاب دیگر چندان لطفی ندارد.از نظر شخصیت پردازی شخصیت میترا بسیار پیچیده تر و عمیق تر از دو پرستار دیگر ترسیم شده است.نکته جالب توجه در شخصیت پردازی نگاه متفاوت سه نویسنده به شخصیت دکتر است.دکتر با روایت این سه راوی در واقع شخصیت پادرهوایی ترسیم می شود که مخاطب نمی تواند با او ارتباط برقرار کند و او را بپذیرد.
بسیاری از منتقدان معتقدند اگر بخش های این کتاب جدا از هم نبودند و همانند رمانهایی که چند راوی روایت جدا دارند از یک ماجرا یا چند روایته هستند، در هم و نامرتب می شدند تا لذت تفکیک و تشخیصشان به عهده خواننده قرار گیرد شاید کتاب کمی متمایز می شد.یعنی نیازی نبود این سه نویسنده اینگونه روایت های خود را تفکیک کنند و مانند سه کتاب به هم بچسبانند تا خواننده آسان طلب را شیرفهم نمایند که هر روایت نوشته کدام شخصیت و کدام نویسنده است!نکته جالب اینجاست که با وجود استقبال پایینی که از کتاب شد و عدم اقبال منتقدان این سه نویسنده خانم در حال نوشتن کار مشترک دومشان هستند و حتی جلسه خبری اش را هم پیش پیش برگزار کرده اند!به نظر می رسد که اگر این سه خانم نویسنده به جای خودنمایی و جلب توجه مطبوعات و پختن آش شور سه نفره هرکدام یک کتاب جداگانه و منسجم بنویسند موفقیت بیشتری کسب می کنند و کارشان هم بیشتر به چشم خواهد آمد.
الهام شهیدان
علایم حیاتی یک زن، رمانی ناموفق در بازار کتاب
آش شوری که سه نویسنده زن برای مخاطبان پختند!
عاشقانه هایی از این دست با نویسنده های زن در بازار کتاب فراوان است
خبرگزاری ایمنا: همیشه گفته اند آشپز که دوتا شد آش شور می شود یا بی نمک.مصداقش را اما هیچوقت درباره نویسنده ها نشنیده بودیم.تا اینکه سه نویسنده زن دست به کار شدند و یک آش شور سه نفره به نام "علایم حیاتی یک زن" را نوشتند.
کد خبر 100318
نظر شما