انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)

امام جعفر صادق(ع) با بنیان نهادن فقه جعفری در دوره‌ای که کسب دانش هم‌چون الماس گرانبها و دور از دسترس بود، انقلاب بزرگی را در عرصه علمی و فرهنگی آغاز کردند، که امروز شاهدیم انقلاب اسلامی تبلور ارزش‌های مکتب امام صادق(ع) تلقی می‌شود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، به مناسبت فرارسیدن بیست و پنج شوال _سال‌روز به شهادت رسیدن امام جعفر صادق (ع) _ پایه گذار «مکتب جعفری‌» ابعادی از حیات اجتماعی و سیاسی آن امام بزرگوار را در کلام رهبر انقلاب به رشته تحریر درمی‌آوریم؛ امامی که در دوران خود موجب نوسازی و احیای تعلیمات اسلامی شد.

زمانیکه حکومت بنی امیه در سراشیبی سقوط قرار گرفت، یک فضای باز سیاسی ایجاد شد که در این مرحله فشار بر روی مخالفین مخصوصاً امام صادق (ع) کاهش یافت و امام از فرصت به دست آمده، حداکثر استفاده از تحولات دوران جابه‌جایی حکومت را بردند. امام صادق (ع) به‌عنوان یکی از پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه‌داران فرهنگ اصیل دینی دست به اقدامات سیاسی همانند، تقویت جایگاه امامت و ایجاد ولایت‌پذیری، ایجاد واقعیت‌نگری سیاسی، طاغوت‌ستیزی، زنده‌نگه‌داشتن حماسه عاشورا و تقیه بین شیعیان زدند.

به‌طور کلی موارد زیر را به‌عنوان برجسته‌ترین و محوری‌ترین فعالیت‌های دوران حیات امام صادق (ع) می‌توان برشمرد:

۱. تبیین و تبلیغ مسئله امامت

۲. تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعی و تفسیر قرآن با بینش شیعی

۳. ایجاد تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک سیاسی

امامِ مکتب

امام صادق (ع) مرد مبارزه، علم و دانش و تشکیلات بود، اما مرد علم و دانش بودنشان را بسیار شنیده‌ایم. محفل درس امام صادق (ع) و میدان آموزشی که آن بزرگوار به‌وجود آورد هم قبل از او و هم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بی‌نظیر بود. همه حرف‌های درست اسلام و مفاهیم اصیل قرآنی که در طول یک قرن و اندی توسط مغرضان و مفسدان یا جاهلان تحریف شده بودند، امام صادق (ع) به شکل درست بیان کرد و همین موجب شد که دشمن از او احساس خطر کند.

انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)

امامِ مبارزه

مرد مبارزه بودن امام را کمتر شنیده‌ایم. امام صادق (ع) مشغول یک مبارزه دامنه‌دار و پیگیر بود؛ مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و به‌وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. یعنی امام صادق (ع) زمینه را آماده می‌کرد تا بنی‌امیه را از میان ببرد و به جای آن‌ها حکومت علوی را که همان حکومت راستین اسلامی است بر سر کار بیاورد. این در زندگی امام صادق (ع) برای کسی که دقت و مطالعه کند بسیار آشکار است.

امامِ تشکیلات

اما آن بُعد سومی که بسیاری نشنیده‌اند، مرد تشکیلات بودن امام است. امام صادق (ع) یک تشکیلات عظیمی از مؤمنان به خود، از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود؛ تشکیلاتی که امام صادق (ع) هرزمان اراده می‌کرد آنچه را که او می‌خواهد مردم بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم منتقل می‌کردند. یعنی از همه‌جا وجوهات و بودجه برای اداره مبارزه سیاسی عظیم آل‌علی جمع می‌شد. وکلا و نمایندگان امام صادق (ع) در همه شهرها وجود داشتند که مردم و پیروان ایشان بتوانند به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند. تکلیف سیاسی هم مثل تکلیف دینی واجب‌الاجراست. آن کسی که برای ما واجب‌الاطاعه و ولی امر است فتوای مذهبی و اسلامی‌اش در باب نماز، زکات، روزه، بقیه واجبات، با فتوای سیاسی‌اش و فرمانش در زمینه جهاد، روابط سیاسی، روابط داخل کشور، و همه مسائل یکسان است، همه واجب‌الاطاعه است. امام صادق (ع) یک چنین تشکیلات عظیمی را به‌وجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمی که در این تشکیلات بودند، با دستگاه بنی امیه مبارزه می‌کرد.

سیاست امام صادق (علیه السّلام) در گام اول، یک سیاست فرهنگی_تشکیلاتی و در جهت پرورش اصحابی بود که از نظر فقهی و روایی از بنیان‌گذاران تشیع جعفری به شمار آمده‌اند. تلاش‌های سیاسی امام (ع) در برابر قدرت حاکمه در آن وضعیت، در محدوده نارضایتی از حکومت موجود، عدم مشروعیت آن و ادعای امامت و رهبری اسلام در خانواده رسول خدا (ص) بود. از نظر امام صادق (ع) تعرض نظامی علیه حاکمیت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم جز شکست و نابودی نتیجه دیگری نداشت. برای این کار به‌راه‌انداختن یک جریان شیعی فراگیر با اعتقاد به امامت، لازم بود تا براساس آن، قیامی علیه حاکمیت آغاز و حصول به پیروزی از آن ممکن باشد وگرنه یک اقدام ساده و شتاب‌زده نه تنها دوام نمی‌آورد، بلکه فرصت‌طلبان از آن بهره‌برداری می‌کنند.

شبکه گسترده تبلیغاتی و سیاستِ تقیه

باوجود تبلیغات گسترده‌ای که از سوی بلندگوهای رژیم خلافت اموی انجام می‌گرفت و حتی نام علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) به عنوان محکوم‌ترین چهره اسلام، در منابر و خطابه‌ها یاد می‌شد، بدون وجود یک شبکه تبلیغاتی قوی آیا ممکن بود اهل‌بیت (ع) در نقاطی چنان دوردست و ناآشنا، چنین محبوب و پرجاذبه باشند که افرادی محض دیدار و استفاده از محضر آنان و نیز عرضه کردن دوستی و پیوند خود با آنان راه‌های دراز را بپیمایند و به حجاز و مدینه روی آورند؟ دانش دین را فراگیرند و در موارد متعددی بی‌صبرانه اقدام به جنبش نظامی _و به زبان روایت، قیام و خروج_ را از امام بخواهند؟ اگر تسلیحات شیعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه بود، پس درخواست قیام نظامی چه معنایی داشت؟

ممکن است سوال شود اگر به راستی چنین شبکه تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته، چرا نامی از آن در تاریخ نیست و صراحتاً ماجرایی از آن نقل نشده است؟

دلیل این بی نشانی را نخست در پایبندی وسواس‌آمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی «تقیه» باید جست که هر بیگانه‌ای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع می‌شد.

فعالیت‌های امام (ع) به‌طور عمده در پنهانی انجام می‌گرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت (ع) دستور می‌داد، به‌طوریکه روایات زیادی در این زمینه از آن حضرت نقل شده است. رهبری شیعه به طور مسلم دارای برنامه‌ها و فعالیت‌های پنهانی در جهت انسجام مذهبیان بود؛ چیزی که در دوره‌های بعد آثارش هویدا گشت. امام (ع) معمولاً از رفت‌وآمد به دربار خلفای عباسی جز در موارد معدودی سرباز می‌زد و به همین سبب هم از طرف آنها مورد اعتراض قرار می‌گرفت. بدین‌گونه بود که امام نارضایی خود را نسبت به حکومت آنها ابراز می‌داشت و با توصیه‌های سیاسی به افراد مانند: «اَیّاکَ وَ مُجَالِسَةُ الْمُلُوکِ» (بر تو باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنی)، یاران خود را نیز از همنشینی با سلاطین برحذر می‌داشت و نیز می‌فرمود: «کَفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ، اَلْإِحْسَانُ إِلَی الْاِخْوَانِ» (کفاره همکاری با سلطان، نیکی به برادران است).

انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)

انحرافِ انقلاب

در دوران حکومت بنی‌امیه، مبارزات امام به شکل آشکار بود، اما در دوران بنی‌عباس _که طولانی‌تر بود_ این کار به صورت مخفیانه‌تری انجام می‌گرفت. بنی عباس آن جریان انحرافی بودند که از فرصت انقلاب سوءاستفاده کردند. یعنی همان انقلابی را که امام صادق (ع) داشت به‌وجود می‌آورد، منحرف کردند و این خطر همیشه انقلاب‌ها است. آن خط درست انقلاب که منطبق با معیارها و ضوابط اصلی انقلاب است گاهی جای خود را به یک خط عوضی منحرف فاسد باطل با شعارهای حق می‌دهد. این است که انسان حواسش باید جمع باشد. مردم آن زمان حواسشان جمع نبود. تا سال‌ها بعد، شاید تا سی سال بعد یا بیست سال بعد، مردم مناطق دوردست خیال می‌کردند که این حکومت بنی عباس محصول مبارزات آنها است. خیال می‌کردند حکومت آل‌علی همین است و خبر نداشتند که اینها غاصب‌اند.

امام صادق (ع) در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی نقش مهمی را در جهان اسلام ایفا کردند. می‌توان گفت که بیشتر مردم فقط چهره فقهی و دینی امام (ع) را می‌شناسند و کمتر نقش سیاسی ایشان مورد بررسی قرار گرفته و حتی از آن غفلت نیز شده است، اما واقعیت این است که امام صادق (ع) و پدر بزرگوارشان در عرصه سیاست یک الگوی مناسبی را ترسیم کرده که می‌تواند امروزه نقشه راه سیاستمداران قرار گیرد.

کد خبر 750440

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.